معاونت فرهنگی و دانشجویی

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

..

 

 

 

بسم الله الرحمن ارحيم

 انا انزلناه فى ليلة القدر
و ما ادريك ما
ليلة القدر
 ليلة القدر خير من الف شهر

تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم

 من كل امر  سلام هى حتى مطلع الفجر  

قدر، شب مقدرات 

ترجمه سوره قدر: ما اين قرآن عظيم الشان را (كه رحمت واسع و حكمت جامع است) در شب قدر نازل كرديم و چه تو را به عظمت اين شب قدر آگاه تواند كرد، شب قدر (به مقام و مرتبه) از هزار ماه بهتر و بالاتر است در اين شب فرشتگان و روح (جبرئيل) به اذن خدا (بر مقام ولايت نبى و امام عصر (عج) از هر فرمان (و دستور الهى و سرنوشت مقدرات خلق را) نازل مى گردانند، اين شب، رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه. (شهود) ((شب قدر)) يا ((ليلة القدر)) مشهورترين نام اين شب است. مفسران درباره اينكه چرا اين شب را ((شب قدر)) گفته اند و ((قدر)) به چه معناست، سه معنا را انتخاب كرده اند:

1
- قدر = شرف و منزلت
((مرحوم طبرسى)) گويد: ((از آن رو به اين شب، قدر گفته اند كه داراى شرف و پايه اى بلند و شانى عظيم است. مثل اينكه گويند: مرد داراى قدر؛ يعنى داراى شرف و منزلت. چنان چه قرآن مى فرمايد: ((و ما قدروا الله حق قدره))، يعنى عظمت و شأن خدا را آن گونه كه بايد به جا نياوردند. ((ابوبكر وراق)) گويد: ((لان من لم يكن ذا قدر اذا احياها صار ذاقدر))؛ آن شب را قدر ناميدند، از اين رو كه انسان ها با زنده داشتن آن به قدر و منزلت مى رسند. ديگران نيز گفته اند: شب قدر است، زيرا كارهاى خدايى را در آن شب پاداشى بزرگ و گران سنگ است. گروهى ديگر نيز گفته اند: شب قدر است، چون كتابى گرانبها بر پيامبرى بلند مرتبه و گرامى، براى امتى بلند پايه با دستان فرشته اى گرانقدر نازل شده است.(2) در قدر و منزلت شب قدر همين بس كه سوره مباركه (قدر) در شأن آن نازل شده است.

2- قدر = تنگی و ضيق
يكي
از معانى (قدر) ضيق و تنگى است.
اين شب را از آن رو (قدر) گفته اند كه زمين به واسطه كثرت فرود فرشتگان در آن شب، تنگ مى شود. زمين در اين شب، سرشار از فرشتگانى است كه تا سپيده دم، هم صدا با زمينيان به احياى آن شب مى پردازند و به وظايف خويش مى رسند. در اين زمينه قرآن كريم مى فرمايد: (تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر).


3- قدر = تقدير و اندازه گيرى
بسيا
رى از دانشمندان اين معنا را پذيرفته اند؛ چون در اين شب، همه چيز اندازه گيرى مى شود، به آن شب قدر گفته مى شود. از جمله مقدرات اين شب، سرنوشت افراد، جامعه، حوادث و پيش آمده، مانند جنگ، زلزله، پيروزى، شكست، سعادت و شقاوت و...است. در اين شب، سرنوشت افراد و جوامع و هر آنچه با سرنوشت انسان ها ارتباط دارد، بر اساس حكمت و مصلحت رقم مى خورد. (در او تقدير و تفصيل كنند؛ هر كار كه مشحون به حكمت است، نقص را بر او راه نبود و هر چه در آن سال خواهد بود از آجال و اقسام، در اين شب تقدير كنند). (3)
از حضرت امام رضا (ع)، روايت شده است كه:
(...يقدر فيها ما يكون فى السنه من خير او شر اومضره او منفعه او رزق او اجل و لذلك سميت ليلة القدر) (4)؛ اين شب را ليلة القدر ناميده اند، چون آنچه مربوط به سال است، از قبيل خوبى، بدى، زيان، سود، روزى (معيشت) و مرگ و ولادت در آن شب اندازه گيرى مى شود.
امام صادق(ع)، خطاب به (ابوبصير) فرمودند:
(يا ابا محمد، يكتب وفد الحاجه فى ليلة القدر و المنايا والبلايا و الارزاق و ما يكون الى مثلها فى قابل فاطلبها فى احدى وثلاث)؛ اى ابو محمد، در شب قدر حاجيان مشخص شده و پيشامدها و مرگ ها و روزیها و آنچه مربوط به آن سال است تا سال آينده (شب قدر ديگر) رقم مى خورد؛ پس آن را در شب بيست و يكم و بيست سوم ماه جستجو كن البته اينكه خداوند بر پايه حكمت و مصلحت، تقدير امور مى فرمايد، به شايستگى و ظرفيت و حال افراد و جوامع بستگى دارد.

قدر، باران رحمتى است كه در جويبار هر فرد و هر جمع به اندازه او جارى است. شخصيت افراد به گونه اى شكل گرفته كه بعضى از آنان توان پذيرش جريان رودى وسيع از رحمت و بركت قدر را دارند و برخى ديگر، زمينه كمترى براى جذب رحمت و عنايت دارند؛ برخى، هيچ گونه آمادگى ندارند تا آنجا كه زمينه وجودشان چون سنگى سخت و نفوذ ناپذير است. حقيقت شب قدر از نوع حقايق قرآنى است و همان طور كه قرآن شفا و درمان است، شب قدر نيز اين گونه است: (و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمه للمومنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا). (5)

قرآن غذاى سالم روح انسان هاست. اين غذاى دلپذير براى روان سالم لذت بخش است. اما اگر كسى بيمار باشد، نه تنها از اين سفره رنگين دلپذير و غذاى شفابخش بهره اى نمى برد، بلكه براى او مايه آزردگى است. از اين رو، در قسمت دوم، آيه كريمه مى فرمايد: و همين قرآن براى ستمكاران مايه تباهى و زيان است. گفتيم كه در شب قدر سرنوشت انسان ها بر اساس حكمت و مصلحت رقم مى خورد. بى گمان، اين تصميم گيرى درباره آينده اشخاص و امت ها با گذشته آنان پيوند خورده است، اما اينكه در اين شب چگونه تصميم گيرى و تقدير مى شود و چه مراحلى پشت سر گذاشته مى شود و نقش عنصر انتخاب چيست؟

 

1- سوره قدر
2- مجمع البيان ، ج 10 ، ص 518.
3- تفسير منهج الصادقين ، ج 10، ص 303.
4- عيون اخبار الرض، ج 2 ، ص 116.
5- اسرإ ، آيه 82.

 


 

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

 
 

شب قدر

  استاد محمد رضا حكيمي

     - ما قرآن را، در شب قدر، فرو فرستاديم.

     تو شب قدر را چگونه شبي مي داني؟

     شب قدر، از هزار ماه بهتر است.

     در آن شب فرشتگان و روح (جبرئيل)، به اذن خدا، همه فرمانها و سرنوشتها را فرود مي آورند.

     آن شب، تا سپيده دمان، همه، سلام است و سلامت.

 

     آيا كدامين شب؟

     اين امر بزرگ چيست؟ و اين شب كدام است؟

     آن شب فرخنده، كه قرآن فرود آمده است، چه شب است؟

     آن شب كه از هزار ماه بهتر است، كدام لحظات گرانقدر است؟

     آن شب، كه فرشتگان فرود مي آيند، و روح (جبرئيل)1 نيز فرود مي آيد، كدامين است؟

     آن شب، كه فرمانها و تقديرها را به زمين مي آورند، و بر طبق حكمت بر مي نهند، و معين مي دارند؟

     آن شب، كه تا سپيده دمان، همه آنات و لحظات آن، درود است و سلام، و رحمت است و سلامت، و ايمني است و فرخندگي؟

     اين واقعيت بزرگ، كه با "فعل مضارع" بيان شده است، و استمرار را مي رساند چيست: "تنزل الملائكه و الروح " فرشتگان و روح، همي فرود آيند، و همي فرود آيند، به كجا؟

     آري، فرشتگان و روح، در هر سال، در شب هنگام "قدر" پيوسته فرود آيند، و به "اذن خدا"، هر "امري" و "تقديري" را فرود آورند اين امر چگونه است؟ اين فرشتگان نزد چه كسي مي روند، و فرمانها و تقديرها را به چه كسي مي سپارند؟ آنجا كه روح بزرگ فرود مي آيد كجاست؟ و آن آستان مقدس، و مطلع نور، و مركز ناموس، كه "كل امر"، به همراه فرشتگان، به جانب آن فرود آورده مي شود، كدام آستان است؟ در شب قدر، فرودگاه فرشتگان آسمان، در كدام سرمنزل قدس، و مهبط مطهر است؟

 

     شب قدر است و طي شد نامه هجر

     آن شب، كه بايد شكوائيه هجران را در نورديد، و به اميد وصل و ديدار بيدار نشست، و از جام طهور "سلام"، تا "مطلع فجر"، سرمست بود، كدام شب است؟

     آن شب، كه شاعر حافظ قرآن، با الهام گرفتن از قرآن، آن شب را "شب وصل" مي نامد، و نامه هجران را، در آن شب، طي شده و پايان يافته مي خواند، كدام شب نوراني و دل افروز است؟ شبي كه بايد در عاشقي ثابت قدم بود، در طلب كوشيد، و بيدار ماند و ديدار جست و احيا گرفت، و به نيايش پرداخت، و كار خير كرد، و صالحات به جا آورد، و به نيازمندان رسيد، و دانايي طلبيد، و مذاكره علم كرد؟2  شبي كه در آن، كاري بي اجر نخواهد ماند؟ شبي كه بايد به ياد روي آن محبوب عزيز، و آن يار آواره از ديار، و پنهان رخسار، با درد منديهاي عاشقانه ناليد، و ديدار روي او را از خداي طلبيد؟ كدام شب عزيز است؟

 

     شبي در هر سال

     چنانكه از آيه هاي "سوره قدر"3، بروشني فهميده مي شود، در هر سال شبي هست، كه از هزار ماه به ارزش، و قدر و فضيلت برتر است4. و اين شب، در هر سال، هست. و در هر سال، يك شب، شب قدر است. در اين شب، فرشتگان به همراه بزرگ خويش (روح) به زمين مي آيند، و هر امر و فرمان و تقديري، كه از سوي خدا معين شده است براي يك سال، تا شب قدر سال آينده فرود مي آورند.

     آنچه از احاديثي كه در تفسير اين سوره، و تفسير آيات آغاز سوره "دخان" و جز آن رسيده است، فهميده مي شود، اين است كه فرشتگان در شب قدر مقدرات يك ساله را به نزد "ولي مطلق زمان" مي آورند، و بر او عرضه مي دارند و به او تسليم مي كنند. اين واقعيت، همواره، بوده است و خواهد بود. در روزگار پيامبر اكرم، محل نزول فرشتگان شب قدر، آستان مصطفي "ص" بوده است. اين امر مورد قبول همگان است. امر ديگري كه مورد قبول است اين است كه پس از پيامبر اكرم "ص" نيز "شب قدر" هست، چنانكه در "قرآن كريم"، در "سوره قدر" و "سوره دخان" بروشني ذكر شده است، كه شب قدر، در هر سال هست، رشيد الدين ميبدي، مفسر معروف سني، مي گويد:

     برخي گفته اند: اين شب قدر، به روزگاران پيامبر "ص" بود، و سپس از ميان رفت. اما چنين نيست، زيرا كه همه اصحاب پيامبر و علماي اسلام معتقدند كه شب قدر، تا قيام قيامت، باقي است5.

     شيخ طبرسي نيز، در اين باره، روايتي از ابوذر غفاري نقل مي كند:

     -از ابوذر غفاري روايت است كه گفت: به پيامبر خدا گفتم: اي پيامبر! آيا شب قدر و نزول فرشتگان، در آن شب، تنها در زمان پيامبران وجود دارد، و چون پيامبران از جهان رفتند، ديگر شب قدري نيست (پيامبر فرمود: "نه، بلكه شب قدر، تا قيام قيامت هست".

     درباره اين امر شناختي مهم، احاديث متعدد رسيده است، و اين موضوع عظيم قرآني، مورد تشريح و توضيح قرار گرفته است. از اين جمله است حديث ديگري، كه در كتاب "اصول كافي" نقل شده است. در اين حديث، از قول امام جعفر صادق "ع" چنين آمده است:

     علي "ع" بسيار مي فرمود، كه هر گاه دو تن از اصحاب نزد پيامبر "ص" بودند، و آن حضرت سوره "انا انزلناه" را با خشوع و گريه تلاوت مي كرد، مي گفتند: چقدر در برابر اين سوره حساسي؟ مي فرمود: "اين حساسيت براي چيزي است كه چشمانم ديده است، و جانم نيوشيده است. و پس از من، جان اين مرد (اشاره به علي) خواهد نيوشيد". مي پرسيدند: تو چه ديده اي، و او چه خواهد ديد؟ پيامبر "ص" در پاسخ آنها روي خاك مي نوشت: "تنزل الملائكه والروح فيها باذن ربهم من كل امر. در شب قدر فرشتگان و روح، به اذن خدا، هر امري (و تقديري) را فرود مي آورند". آنگاه مي فرمود: "پس از اينكه خداي متعال فرموده است: "من كل امر"، (هر امري)، آيا چيز ديگري باقي خواهد ماند؟" مي گفتند: نه 7

 

     صاحب شب قدر

     هنگامي كه در شناخت قرآني، به اين نتيجه مي رسيم كه "شب قدر" در هر سال هست، بايد توجه كنيم كه پس "صاحب شب قدر" نيز بايد هميشه وجود داشته باشد چنانكه در احاديث آمده است8 وگرنه فرشتگان بر چه كسي فرود مي آيند؟ و كتاب تقدير را نزد چه كسي مي گشايند؟ و مجاري امور را، به اذن خدا، به چه كسي مي سپارند؟

     هدايت و ولايت "تكويني"، از هدايت و ولايت "تشريعي" جدا نيست. عكس اين قضيه نيز صادق است. پس چنانكه "قرآن كريم" تا قيام قيامت هست و "حجت" است، صاحب شب قدر نيز همواره هست و همو "حجت" است. و پس از رحلت پيامبر اكرم "ص"، اين مقام، از آن جانشينان پيامبر است. و همين دو واقعيت بزرگ است (يعني: وجود شب قدر در هر سال، و وجود صاحب شب قدر در هر عصر)، كه امام علي بن ابيطالب "ع"، از آنها، اينچنين ياد مي كند:

     شب قدر، در هر سال هست. در اين شي امور همه سال (و تقديرها و سر نوشتها ) فرو فرستاده مي شود، پس از درگذشت پيامبر "ص" نيز، اين شب، صاحباني دارد

     بسيار جالب توجه است كه عالمان اهل سنت نيز، در مواردي اين حقايق را به صراحت گفته اند، از جمله در شرح "حديث ثقلين"10. حديث ثقلين، حديث مشهور و متواتري است، كه صدها مدرك سني و شيعه آن را نقل كرده اند و يكي از مسلمترين حقايق اسلامي و احاديث نبوي است. پيامبر اكرم، در اين حديث شريف، مي فرمايد:

     - من، در ميان شما امت، دو شئ گرانقدر مي گذارم و مي روم، تا هنگامي كه به آن هر دو چنگ زنيد (و از هر دو با هم و در كنار هم پيروي كنيد)، گمراه نخواهيد شد. يكي از اين دو، كتاب خداست و عترت من (ائمه طاهرين "ع").11

     درباره اين حديث، عالمان و محققان اهل سنت، بيانات بسيار مهمي دارند. در اينجا، به عنوان نمونه، يكي از آن بيانات را مي آورم. محدث معروف، ابن حجر هيتمي مكي شافعي، مولف كتابهايي چند، از جمله "الصواعق المحرقه"، مي گويد:

     - احاديثي كه از پيامبر رسيده است و در آنها تأكيد شده است بر پيروي از خاندان پيامبر و چنگ زدن به هدايت آنان   مي فهماند كه هميشه، تا قيام قيامت، كسي از خاندان پيامبر وجود دارد كه شايسته رهبري و هدايت است، چنانكه قرآن نيز تا به قيامت راهبر و هادي است. و براي همين (كه هميشه كسي از ايشان در جهان هست)، آنان سبب ايمني و بقايند براي اهل زمين

     واقعيت بزرگ و محتواي سترگ است كه علامه مجاهد، و مرزبان حماسه جاويد، حضرت مير حامد حسين نيشابوري هندي نيز آن را ياد آور مي شود. وي مي گويد:

     حديث ثقلين چنانكه برهان با هر امامت ائمه اثناعشر سلام الله عليهم عموما، و سلطان قاهر خلافت بلافصل جناب اميرالمؤمنين عليه السلام خصوصا مي باشد همچنين اين حديث شريف، دليل واضح امامت امام دوازدهم عليه السلام و حجت قائمه وجود و بقاي آن امام عصر عجل الله طهوره نيز هست، زيرا كه اين حديث شريف، بلاشبهه، دلالت بر موافقت و ملازمت كتاب و عترت، تا به قيام قيامت دارد. پس چنانكه قرآن مجيد، تا به يوم آخر، باقي است، همچنين از عترت معصومه جناب رسالت مآب "ص"، كسي كه امام زمان، و حجت وقت باشد، بقاء او لازم و حتمي است.12

     علامه مير حامد حسين، سپس ياد مي كند كه گروهي از دانشمندان و حافظان حديث و بزرگان اهل سنت، به اين حقيقت، تصريح كرده اند، و در توضيح "حديث ثقلين"، به اين امر عظيم خستو گشته اند، دانشمندان و حافظاني چون:

شهاب الدين دولت آبادي در كتاب هدايه السعداء.

نور الدين سمهودي در كتاب جواهر العقدين.

شهاب الدين ابن حجر هيتمي مكي در كتاب صواعق المحرقه.

كمال الدين جهرمي در كتاب براهين قاطعه.

عبدالرؤوف مناوي در كتاب فيض القدير.

ابو عبدالله زرقاني مصري در كتاب شرح المواهب اللدنيه.

احمد بن عبدالقادر عجيلي در كتاب ذخيره المآل.

مولوي حسن زمان در كتاب قول مستحسن.13  

     من، پيش از نقل سخنان علامه مير حامد حسين هندي، گفته ابن حجر هيتمي را، در توضيح حديث ثقلين، از كتاب "عبقات" نقل كردم.14 و آن، نمونه اي است از گفته هاي دانشمندان ديگر اهل قبله.

     باري، سخن درباره شب قدر بود. در فصل آينده، درباره اهميت "شب قدر"، از نظرگاه دو قانون عظيم حاكم بر كاينات، سخن خواهيم گفت، يعني: "قانون وساطت در فيض"، و "قانون اجمال و تفصيل در خلق و تقدير". در اينجا همين اندازه تأكيد مي كنم كه مسئله "تداوم تقدير"، و "تداوم مجري تقدير"، مسئله اي حتمي و قانوني الهي است. و قانونهاي الهي، هرگز تبديل نمي پذيرد، و تغيير نمي كند.15  اين دو واقعيت توامان و هميشگي است، همواره بوده است و هست و خواهد بود.

     در اين مقام، از حضرت ابن الرضا، امام جواد "ع" تعليمي رسيده است. خوب است خلاصه آن تعليم را، در اين مقام بياوريم، كه بيان ولوي همين حقيقت حقه، و واقعيت ثابته است:

     خداوند متعال، شب قدر را، در ابتداي آفرينش دنيا آفريد. همچنين در آن شب، نخستين پيامبر و نخستين وصي را آفريد. در قضاي الهي چنان گذشت كه در هر سال شبي باشد، كه در آن شب، تفصيل امور و مقدرات يك ساله فرود آيد

     بي شك پيامبران با شب قدر در ارتباط بوده اند. پس از پيامبران نيز، بايد حجت خدا وجود داشته باشد. زيرا زمين از نخستين روز خلقت خود تا آخر فناي دنيا، بي حجت نخواهد بود. خداوند در شب قدر، مقدرات را به نزد آن كس كه اراده فرموده است (وصي و حجت) فرو مي فرستد. به خدا سوگند، روح و ملائكه در شب قدر، بر آدم نازل شدند و مقدرات امور را نزد او آوردند و حضرت آدم در نگذشت مگر اينكه براي خود وصي و جانشين تعيين كرد. همه پيامبراني كه پس از آدم آمدند نيز، بر هر كدام، در شب قدر، امر خداوند نازل مي گشت و هر پيامبري، اين مرتبت را، به وصي خويش مي سپرد 16

     در اين حديث شريف و تعليم بزرگ كه تنها بخشي از آن آورده شد نكته هاي مهم چندي است، كه از نظر شناخت و معرفت، در خور توجه بسيار و فراگيري عميق است. و شناخت واقع وجود و ماهيت جهان و روابت كائنات و قوام ماهوي حقايق، بدون اين معرفتها و معرفت اين نهادها و پيوندها، جز شناختي پيوسته اي و قشري نخواهد بود، چنانكه "قرآن كريم" درباره علمهاي كساني كه از اين حقيقتها بي اطلاعند، فرموده است:

     يعلمون ظاهرا" من الحياه الدنيا 17

     - اينان، تنها صورتي ظاهري، از جهان و زندگي جهان، مي شناسند.

     البته شناخت ظاهر اشياء و جهان، منافات ندارد با پي بردن به خواص پاره اي از اجسام و فلزات و تركيبات شيميايي و معادن، و اطلاع يافتن از مقداري از كهكشانها و اختراع برخي وسايل رفاهي و مسافرتي و جنگي و پزشكي و اطلاعاتي و كيهان نوردي. اينها نيز به گونه اي هنوز همان صورت ظاهر است، در قياس با درك حقايق. باري، سخن درباره        نكته هايي بود، كه در حديث مذكور، آمده است. در اينجا به پنج نكته اشاره مي كنيم:

     1- ضرورت وجود نظم و تقدير، تا جايي كه نخستين چيزي كه از اين جهان آفريده مي شود، شب قدر است يعني: ظرف زماني تقدير و تنظيم امور.

     2- ضرورت وجود اجرا كننده، به گونه اي كه مي بينيم همراه ظرف زماني تقدير، دست اجرا كننده نيز پديدار مي گردد.

     3- ضرورت وجود حجت، در جريان امور، كه همان اجرا كننده مقدورات است به اذن خدا، و خليفه خداست: پيامبر، يا وصي پيامبر.

     4- ضرورت واسطه فيض، در پيوند باطني عالم، كه همان ولي و حجت است، و وجود او مقدم است بر ديگران.

     5- ضرورت تداوم سنتهاي ا لاهي تاريخ، و استمرار آنها، بي وقفه و بي گسست، تا هنگامه رستاخيز و قيام قيامت.

     پس مي نگريم كه شب قدر و تقدير، از نخستين هنگام آفرينش اين جهان بوده است، و در امتهاي پيش از ما نيز مورد توجه قرار داشته است. گفته اند: امتهاي پيشين نيز در طلب شب قدر بوده اند، و به اين شب و اهميت آن توجه داشته اند.18

 

_________

پاورقيها:

1- در برخي از احاديث، "روح" را در اين آيه "جبرئيل" گفته اند، و در برخي، مخلوقي با عظمت تر از ملائكه و جبرئيل.

2- "و قال شيخنا الصدوق، فيما املي علي المشايخ، في مجلس واحد، من مذهب الاماميه: و من احيي هاتين الليلتين بمذاكره العلم فهو افضل" يعني: شيخ بزرگوار صدوق، در بيانيه اي كه در محفل مشايخ حديث درباره مذهب تشيع عرضه داشت گفت: "افضل اعمال، در شب قدر، مذاكره علم است" "مفاتيح الجنان"، فصل "اعمال مخصوصه شب قدر"، ص 226-227.

3- همچنين آيات آغاز "سوره دخان" كه ذكر آنها خواهد آمد.

4- "شب زنده داري و عبادت كردن و انجام دادن كار خير، در اين شب، بهتر است از شب زنده دار و عبادت و كار خير، در هزار ماه، كه شب قدر نداشته باشد"، "مجمع البيان"، ج 10، ص 520. هزار ماه، 83 سال و 4 ماه است.

5- "كشف الاسرار"، ج 10، ص 559.

6- "مجمع البيان"، ج 10، ص 518.

7- "اصول كافي"، كتاب الحجه، "باب في شأن انا انزلناه في ليله القدر و تفسيرها"، حديث 5.

8- كتاب پيشين، همانجا، حديث7.

9- كتاب پيشين، همانجا، حديث 2.

10- نام اين حديث مهم و مشهور اسلامي، از همين كلمه "ثقلين" كه در آن آمده گرفته شده است.

11- "غبقات الانوار"، مجلدات "حديث ثقلين"، چاپ اصفهان.

12- همان مأخذ

13- "عقات"، ج 3، ص 65-66.

14- كتاب پيشين، ج 3، ص 66-68.

15- سوره اسراه (17)، آيه 77، سوره احزاب (33)، آيه 62، سوره فاطر (35)، آيه 43، سوره فتح (48)، آيه 23.

16- "اصول كافي"، كتاب الحجه، "باب في شأن انا انزلنا ". حديث 2.

17- سوره روم (30)، آيه 7.

18- تفسير "كشف الاسرار"، ج 10، ص 559.

 

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

 

بسمه تعالي

با تأمل در اين دو واژه ، هر عــــاقلي « آوار» را بر « آواره» ترجيح مي‌دهد. خوش به حال آن روز كه خانه بر سرت آوار شود. خاك، خاك سرزمين خودت است. اگر جان سالم بدر ببري، جاي ديگري از وطنت خانه مي‌سازي. فقط خاطرات تلخ آوار شدن خانه ات را مرور مي‌كني. اما امان از آوارگي، چون در اين صورت ديگر خانه‌اي نداري كه بر سرت خراب شود. بايد بوي خانه‌ات را خاكت را و حتي مفهوم زيباي وطن را در خيالت استشمام كني و درخاك هاي ديگر كه عطر و مهرباني وطن را ندارند، اردو بزني و هر از چند گاهي با حقارت تمام، مشتي از آن خاك غريب را از سر ناچاري بر سر بريزي و عقده هايت را فرو بري و دم نياوري.

هر شب هزار مرتبه در خيالم به فلسطين مي‌روم. در كوچه‌هاي بيت المقدس مي‌گردم و شهر را طواف مي‌كنم . چشمم به مسجد با گنبد طلاييش مي‌افتد، 

 بعد تمناي نگاهم مسجد الاقصي را در ضلع ديگر جست و جو مي‌كند. اشغال اولين قبله ام را كه به ياد مي‌آورم، چهره تيره و بي روح غاصبان در ذهنم مجسم مي‌شود. كم كم انگيزه ام تحريك مي‌شود. هزار مرتبه سنگ بر مي دارم و مبارزه مي‌كنم. هزار مرتبه اسير مي‌شوم، رنج زندان را تحمل مي‌كنم و هزار مرتبه بر بالاي دار مي‌روم و  باز دوباره زنده مي‌شوم.

امروز هيجان فرزند فلسطين، تكليف ورق خورده ما ملت ايران است. از كشورهاي همسايه كه اميد نمي‌رود. جز پاره اي مذاكرات عقيم و بي‌فايده، كه به درد مشت خالي فلسطين نمي‌خورد. اين دست‌ها محتاج فشردن است. و چه زيباست غرش اسلحه در دست مولود فلسطين و چه شيرين است حلاوت آزادي قبله اول مسمانان

آري! برادر و خواهرم ببار و بيانداز، بجوش و سنگ اندازي كن، كه در بيست و يكمين قرن تو؛ ابابيل خدايي.اگر پرستوي كوچكي بتواند از جمله جنود خدا باشد، و حرم امن خدا را از لوث كفار پاك كند، تو كه شريف‌ترين و مستحق‌ترين جانشين‌خدا در زميني، پس بخروش و بيانداز.

ابرهه آنگاه كه خواست خانه كعبه را خراب كند، نتوانست. امروز ابرهه اي ديگر آمده تا نام خدا را از بيت المقدس حذف كند. و ستاره شش پر اما توخالي را همراه با شمعدانهاي هفت شاخه، كه از هر شاخه‌اش خون فلسطين مي‌چكد، با تمام مظاهر ديگرش در آنجا جايگزين كند. سنگ بزن و با برداشتن هر سنگ، راهت را براي رسيدن به حق يك قدم هموارتر كن. بزن! اين سنگ زيربناي خانه توست كه بر زمين ريخته . بيانداز كه اگر قرار است خانه فلسطيني خراب شود بهتر كه بر سر غاصب اين خانه آوار شود.

نه، برادر من گريه نمي‌كنم. وقتي جسم بي جان اما پر صلابت تو را بر دوش هم رزمانت مي‌بينم، گريه نمي‌كنم. چون باور نمي‌كنم مرده باشي. مردنت را باور نمي‌كنم. به خاك سپاري تو را هم باور ندارم. چه كسي ديده كه استقامت را به خاك بسپارند؟

من از زينب (س) كربلا آموخته‌ام كه در برابر دشمن گريه نكنم. و همه صحنه هاي پر شور را زيبا ببينم. اصلاً گريه براي چه؟ من كه مي‌دانم در جهاد را خداوند براي اولياي مخصوص خود باز مي كند و تا تو جان ندهي عزت پا نمي‌گيرد. اصلاً از چفيه‌اي كه دور سرت پيچيده‌اي و حالا خونت روي آن گل كرده خوشم مي‌آيد. و براي من تداعي خاطرات مي‌كند .چه زيباست كه تو را با همان‌لباس‌رزمت‌به‌بهشت‌بدرقه مي‌كنند.

          

 

روابط ‌عمومي‌

معاونت‌ دانشجويي فرهنگي

دانشگاه علوم پزشكي  مشهد


 

 

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

 

عید فطر بر فاتحان عرصه جهاد با نفس مبارک باد.

 

 

 

 

فطر چیدن میوه هایی است که از فطرت می جوشد!

 فطر سپاس نعمتی است که در رمضان نازل شده است.

عید فطر پاداش افطارهای خالصانه و بجاست.مهر قبولی انفاقهای به   قصدقربت است .

پایان نامه دوره ی ایثار و گذشت است .

 درود بر فطر فطرت, سلام بر فطر ذکر و نیایش تا ... رمضانی دیگر ... و شب قدر و روزهای روزه ای دیگر, که زنده باشد و رخت به عالمی دیگر کشیده باشد، خدا بهتر میداند.

 

 

عید ، میعادی در زمان است. و فطر میثاقی با فطرت!

 چرا که رمضان دعوتی است به بازیافتن خودگمشده .

ندائی است برای توجه به خدای فراموش شده.

ضیافتی است برای تناول از مانده تقوا و پایان این میهمانی خدایی عید قبول است.

 عید توفیق بر طاعت و اطاعت عید توبه و  تهذیب نفس ,عید ذکرهای شبانه,عید کنترل خواسته ها ,عید محرومان وگرسنگان.