معاونت فرهنگی و دانشجویی

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

نکاتی بهداشتی در ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم مقدمه
در ماه مبارک رمضان ، رژیم غذایی ما نباید به نسبت قبل خیلی تغییر کند و در صورت امکان باید ساده باشد . رژیم غذایی همچنین باید طوری تنظیم شود که بر روی وزن تأثیر زیادی نداشته باشد . البته اگر فرد دچار اضافه وزن می باشد ، ماه رمضان فرصت مناسبی است تا وزن به حالت طبیعی برگردد .

با توجه به ساعات طولانی ناشتا بودن ، باید غذاهایی را مصرف کنیم که به کندی هضم می شوند مثل غذاهای حاوی فیبر زیاد . غذاهای دیرهضم معمولاً چند ساعت در دستگاه گوارش می مانند در حالیکه غذاهای سریع الهضم فقط 1 تا 2ساعت در معده باقی می مانند غذاهای دیر هضم
  • غذاهای دیر هضم عبارتند از : حبوبات و غلات مثل جو ، گندم ، جو دوسر ، لوبیا، عدس، آرد،‌ غلات برنج با پوست و غیره ( که کربوهیدراتها نامیده می شوند ) .

غذاهای سریع الهضم

  • غذاهای سریع الهضم عبارتند از : غذاهایی که حاوی قند ، آرد سفید و غیره هستند ( که به این گروه کربو هیدراتهای تصفیه شده گفته می شود ).

غذاهای فیبردار

  • غذاهای حاوی فیبر عبارتند از : غذاهای حاوی سبوس ، گندم سبوس دار ، غلات و حبوبات ، سبزیها مانند لوبیای سبز ، نخود،‌ذرت ،‌ اسفناج، برگ چغندر ، میوه های با پوست ، میوه خشک شده مثل برگه زردآلو ، انجیر،‌ آلو خشک ، بادامو غیره .
  • غذاهای مصرفی باید در حالت تعادل با یکدیگر باشند . و از همه گروههای غذایی مثل میوه ، سبزیجات ،‌گوشت ، مرغ ، ماهی، نان ، حبوبات و محصولات لبنی در رژیم غذایی باید وجود داشته باشد . غذاهای سرخ شده باید محدود شوند زیرا باعث عدم هضم ، سوزش سردل و اختلال در وزن می شوند .

از چه چیزهایی پرهیز کنیم ؟

  • 1 - غذاهای سرخ کردنی و چرب
  • 2- غذاهای حاوی قند زیاد
  • 3 - خوردن غذای زیاد بخصوص هنگام سحر
  • 4 - خوردن چایزیاد هنگام سحر ، چای باعث افزایش ادرار شده و از این طریق نمک های معدنی که در طول روز بدن به آنها نیاز دارد دفع می شوند .
  • 5 - سیگار : اگر شما نمی توانید سیگار را به یکباره قطع کنید از هفته های قبل از ماه رمضان شروع به مصرف کم آن کنید .

چه غذاهایی را مصرف کنیم ؟

  • 1 - مصرف کربوهیدراتهای مرکب در سحر که مدت طولانی تری هضم می شوند و باعث می شوند که شما کمتر گرسنه شوید .
  • 2- حلیم یک منبع عالی پروتئینبوده و از غذاهائی است که دیر هضم می شود .
  • 3- خرمایک منبع عالی قند ،‌فیبر ، کربوهیدرات ، پتاسیمو منیزیوم می باشد .
  • 4- مغز بادام غنی از پروتئین و فیبر بوده و حداقل چربی را دارا می باشد .
  • 5- موز یک منبع خوب پتاسیم ، منیزیوم و کربو هیدرات می باشد .
  • 6-مصرف زیاد آب یا آب میوه در صورت امکان در فاصله بین افطار و زمان خواب باعث تأمین آب مورد نیاز بدن می شود .

یبوست

  • یبوست می تواند باعث ایجاد بواسیر و شقاق های دردناک مقعد شود و باعث سوء هاضمه به همراه نفخ می شود .
  • علل یبوست:مصرف کربوهیدراتهای تصفیه شده ، مصرف کم آبو میزان ناکافی فیبر در غذا از علل عمده یبوست می باشند .
  • درمان: اجتناب از مصرف زیاد کربوهیدراتهای تصفیه شده ، افزایش مصرف آب ، استفاده از سبوس در نانها ، استفاده از آردهای قهوه ای .

سوء هاضمه و نفخ

  • علل: پرخوری ، مصرف زیاد غذاهای چرب و سرخ شده ، غذاهای تند و غذاهایی که ایجاد نفخ می کنند مثل تخم مرغ،‌ کلم ، عدس،‌ نوشابه های گازدار
  • درمان: از پرخوری اجتناب کنید ، آب میوه یا آب بنوشید . از غذاهای سرخ کردنی اجتناب کنید .

ضعف ( افت فشار خون)

  • علائم:افزایش تعریق ، ضعف ، خستگی ، کم شدن انرژی، سرگیجه بخصوص هنگام برخاستن ، ظاهر رنگ پریده و احساس افتادن علائم افت فشار خون می باشند که بیشتر هنگام بعد از ظهر اتفاق می افتد .
  • علل: مصرف کمتر مایعات و کاهش مصرف نمک
  • درمان: به مکانهای گرم نروید و مصرف نمک و مایعات را افزایش دهید .
  • توجه: افت فشار خون باید با گرفتن فشار خون در هنگام بروز علائم تأیید شود . افراد دارای فشار خون بالا ممکن است در طول ماه رمضان نیاز به تنظیم مجدد داروهای خود توسط پزشک داشته باشند .

سردرد

  • علل: عدم مصرف کافئینو تنباکو ،‌انجام کار زیاد در طول روز ، کم خوابی و گرسنگی که معمولاً در طول روز بیشتر شده و در انتهای روز بدتر می شود . سردرد وقتی با افت فشار خون همراه شود می تواند منجر به سردرد شدید و حالت تهوع قبل از افطار شود .
  • درمان: در طول یکی دو هفته قبل از ماه رمضان بصورت تدریجی کافئین و تنباکو را قطع کنید . چای سبز و بدون کافئین ممکن است جایگزین خوبی باشد . همچنین برنامه خود را در طول ماه رمضان طوری ترتیب دهید تا خواب کافی داشته باشید .

کاهش قند خون

  • ضعف ، سرگیجه ، خستگی ،‌کاهش تمرکز ،‌ تعریق زیاد ، احساس لرز ، عدم توانائی برای فعالیت های فیزیکی ، سردرد ، طپش قلب از علائم کاهش قند خون می باشند .
  • علل در افراد غیر دیابتی :خوردن مقدار زیاد قند مثل کربوهیدراتهای تصفیه شده مخصوصاً در هنگام سحر باعث می شود که بدن مقدار زیادی انسولینتولید کرده و باعث افت قند خون بشود .
  • درمان :خوردن غذا هنگام سحر و محدود کردن نوشیدنی ها و غذاهای حاوی قند .
  • توجه: افراد دیابتی ممکن است به تنظیم مجدد داروهای خود در ماه رمضان احتیاج داشته باشند و باید با پزشک خود مشورت کنند .

انقباضات عضلانی

  • علل:مصرف ناکافی غذاهای حاوی کلسیم ، پتاسیم و منیزیوم
  • درمان :خوردن غذاهای غنی از مواد معدنی فوق برای مثال : سبزیجات ، میوه جات ، محصولات لبنی ، گوشت ، خرما
  • توجه: افراد تحت درمان فشار خون بالا و افراد دچار سنگ کلیه باید با پزشک خود مشورت کنند .

زخم معده ،‌ سوزش سردل ، التهاب معده

  • افزایش سطح اسید در معده خالی در ماه رمضان باعث تشدید مسائل فوق می شود . این شکل بصورت احساس سوزش در ناحیه معده و زیر دنده ها ظاهر شده و می تواند بطرف حلق گسترش یابد . غذاهای تند ، قهوهو کوکاکولا این حالت را بدتر می کنند .
  • درمانهای طبی برای کنترل سطح اسید در معده وجود دارند وافراد مبتلا قبل از روزه گرفتن باید با پزشک خود مشورت کنند .

سنگ کلیه

  • سنگ کلیه ممکن است در افرادی که آب کم می نوشند ایجاد شود . بنابراین مصرف زیاد مایعات برای جلوگیری از تشکیل سنگ ضروری می باشد .

درد مفاصل

علل : در طول ماه رمضان که نمازهای بیشتری خوانده می شود فشار روی مفاصل زانو افزایش می یابد . در افراد مسن و یا افراد دچار التهاب مفاصل این مسئله باعث درد ، سفتی ، تورم و احساس ناراحتی می شود .

  • درمان: وزن را کم کنید تا زانوها مجبور نباشند وزن بیشتری را تحمل کنند . قبل از ماه رمضان اندام تحتانی را ورزشدهید تا برای فشار اضافی وارده آماده باشند . آمادگی بدنی باعث می شود تا نماز راحت تر خوانده شود .

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

بیانات رهبر انقلاب درباره زندگی نورانی امام علی النقی(ع)
 
این سخنان در سی‌ام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضه‌خوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقی علیه‌السلام بیان شده است.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم

بالاخره در نبرد بين امام هادى (عليه‌السّلام) و خلفايى كه در زمان ايشان بودند، آن كس كه ظاهراً و باطناً پيروز شد، حضرت هادى (عليه‌السّلام) بود؛ اين بايد در همه‌ى بيانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.

در زمان امامت آن بزرگوار شش خليفه، يكى پس از ديگرى، آمدند و به درك واصل شدند. آخرين نفر آنها، «معتز» بود كه حضرت را شهيد كرد و خودش هم به فاصله‌ى كوتاهى مُرد. اين خلفا غالباً با ذلت مردند؛ يكى به‌دست پسرش كشته شد، ديگرى به دست برادرزاده‌اش و به همين ترتيب بنى‌عباس تارومار شدند؛ به عكسِ شيعه. شيعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرى (عليهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پيدا كرد؛ قوى‌تر شد.

حضرت هادى (عليه‌السّلام) چهل و دو سال عمر كردند كه بيست سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر كار و زندگى مى‌كردند. سامرا در واقع مثل يك پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان تركِ نزديك به خود را - با تركهاى خودمان؛ تركهاى آذربايجان و ساير نقاط اشتباه نشود - كه از تركستان و سمرقند و از همين منطقه‌ى مغولستان و آسياى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد.

اين عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‌شناختند و از اسلام سر در نمى‌آوردند. به همين دليل، مزاحم مردم مى‌شدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پيدا كردند. در همين شهر سامرا عده‌ى قابل توجهى از بزرگان شيعه در زمان امام هادى (عليه‌السّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره كند و به وسيله‌ى آنها پيام امامت را به سرتاسر دنياى اسلام - با نامه‌نگارى و... - برساند.

اين شبكه‌هاى شيعه در قم، خراسان، رى، مدينه، يمن و در مناطق دوردست و در همه‌ى اقطار دنيا را همين عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادى را كه مؤمن به اين مكتب هستند، زيادتر كنند. امام هادى همه‌ى اين كارها را در زير برق شمشير تيز و خونريز همان شش خليفه و على‌رغم آنها انجام داده است. حديث معروفى درباره‌ى وفات حضرت هادى (عليه‌السّلام) هست كه از عبارت آن معلوم مى‌شود كه عده‌ى قابل توجهى از شيعيان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌اى كه دستگاه خلافت هم آنها را نمى‌شناخت؛ چون اگر مى‌شناخت، همه‌شان را تارومار مى‌كرد؛ اما اين عده چون شبكه‌ى قوى‌اى به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمى‌توانست به آنها دسترسى پيدا كند.

يك روزِ مجاهدت اين بزرگوارها - ائمه (عليهم‌السّلام) - به قدر سالها اثر مى‌گذاشت؛ يك روز از زندگى مبارك اينها مثل جماعتى كه سالها كار كنند، در جامعه اثر مى‌گذاشت. اين بزرگواران دين را همين‌طور حفظ كردند، والّا دينى كه در رأسش متوكل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمايش اشخاصى باشند مثل يحيى‌بن‌اكثم كه با آن‌كه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه يكِ علنى بودند، اصلاً نبايد بماند؛ بايد همان روزها بكل كلكِ آن كنده مى‌شد؛ تمام مى‌شد.

اين مجاهدت و تلاش ائمه (عليهم‌السّلام) نه فقط تشيع بلكه قرآن، اسلام و معارف دينى را حفظ كرد؛ اين است خاصيت بندگان خالص و مخلص و اولياى خدا. اگر اسلام انسانهاى كمربسته نداشت، نمى‌توانست بعد از هزار و دويست، سيصد سال تازه زنده شود و بيدارى اسلامى به‌وجود بيايد؛ بايد يواش يواش از بين مى‌رفت. اگر اسلام كسانى را نداشت كه بعد از پيغمبر اين معارف عظيم را در ذهن تاريخ بشرى و در تاريخ اسلامى نهادينه كنند، بايد از بين مى‌رفت؛ تمام مى‌شد و اصلاً هيچ چيزش نمى‌ماند؛ اگر هم مى‌ماند، از معارف چيزى باقى نمى‌ماند؛ مثل مسيحيت و يهوديتى كه حالا از معارف اصلى‌شان تقريباً هيچ‌چيز باقى نمانده است. اين‌كه قرآن سالم بماند، حديث نبوى بماند، اين همه احكام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، كار طبيعى نبود؛ كار غيرطبيعى بود كه با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه اين كار بزرگ، كتك‌خوردن، زندان‌رفتن و كشته‌شدن هم هست، كه اينها براى اين بزرگوارها چيزى نبود.

ائمه‌ ما در طول اين دويست‌وپنجاه سال امامت - از روز رحلت نبى مكرم اسلام (صلّى‌اللَه‌عليه‌وآله) تا روز وفات حضرت عسكرى، دويست‌وپنجاه سال است - خيلى زجر كشيدند، كشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برايشان گريه كنيم؛ مظلوميت‌شان دلها و عواطف را به خود متوجه كرده است؛ اما اين مظلومها غلبه كردند؛ هم مقطعى غلبه كردند، هم در مجموع و در طول زمان.

والسّلام عليكم و رحمةالله بركاته

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

نيمه شعبان شب قدر امت اسلام

حضرت صاحب ؛ مظهر اسماي الهي

آنچه در ايام ميلاد ولي عصر(أرواحنا فداه) شايسته طرح است، سه فصل است؛ فصل اول شناخت خود آن حضرت است. فصل دوم شناخت برنامه هاي آن حضرت است. فصل سوم شناخت وظيفه منتظران ظهور آن حضرت. اما فصل اول؛ وقتي ما مي توانيم آن حضرت را بشناسيم كه معناي خلافت الهي را شناخته باشيم. چون برجسته ترين لقب انسان كامل اين است كه او خليفه خداست. خليفه همواره از خلف و پشت سر و در زمان غيبت آن منوب عنه ظهور دارد. اگر كسي در جائي نباشد و غيبت كند، در خلف او، پشت سر او كسي كه جاي او بنشيند و كار او را انجام دهد، مي شود خليفه او. ولي اگر موجودي غيبت نداشت، همه جا حضور داشت، يا چنين موجودي اصلاً خليفه ندارد، يا خليفه او مظهر تام اوست كه همه جا به اذن او حضور و ظهور دارد. و چون خود ذات أقدس اله از انسان كامل به عنوان خليفه ياد كرده است، معلوم مي شود انسان كامل مقامي دارد كه مي تواند مظهر همه اسماي حسناي خدا باشد و آنچه براي ذات أقدس اله به نحو ازلي ثابت است، براي خليفه او به نحو آيت و ظهور ثابت باشد. اين مظهر هو الأول و الآخر(1)، اين مظهر هو الظاهر و الباطن(2)، اين مظهر هو معكم أين ما كنتم(3)، شايسته آن است كه خليفه خدا باشد. چنين موجودي را جز آفريدگار او و جز ساير انسانهاي كامل كسي به كنه نمي شناسد! آنچه كه مربوط به وجود مبارك ولي عصر (أرواحنا فداه) است، همان مقام شامخ خلافت خداست كه همه جا حضور و ظهور دارد. چون همه جا حضور و ظهور دارد، در همه شئون به عنوان آيت كبراي حق حضور دارد، در همه مراحل از لطف و فيض و فوز خاص خدا برخوردار است. چون در تمام نشئات آيت كبراي خداست و مظهر اسم أعظم اوست. چنين موجودي گاهي به صورت امام، گاهي به صورت پيغمبر معرفي مي شود.
و خداوند براي اينكه به جوامع انساني برساند، چنين انساني برتر از فرشته است؛ زيرا پيام هر فرشته اين است: ما منّا الا و له مقام معلوم(4). لذا فرشته توان آن را ندارد كه خليفه خدايي باشد كه بكل شيء محيط(5) است و علي كل شيء شهيد(6). اين انسان كامل كه در همه جا مظهر خداست، خدا هم به تمام شئون او درود مي فرستد؛ گاهي به اين صورت بيان مي كند كه سلام علي نوح في العالمين(7). يعني در تمام نشئات هستي سلام و درود بر روان پاك نوح باد! گاهي اين سلام عالمي و جهاني را باز مي كند و تفصيل مي دهد، نظير آنچه درباره يحيي و عيسي (عليهم السلام) آمده است كه: سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حياً(8). يا والسلام علي يوم ولدت و يوم أموت و يوم ابعث حياً(9). اين موجود در عالم طبيعت، مثال و عدل مورد سلامت و تسليم حق است. اين موجود در دنيا و برزخ و قيامت مورد تسليم حق است، اين موجود در گذشته و حال و آينده مورد سلام و تسليم الهي است. گاهي همين معنا كه درباره نوح ذكر شد، يا همين معنا كه درباره يحيي و عيسي (عليهم الصلاه و عليهم السلام) ذكر شد، در زيارت آل ياسين كه از برجسته ترين زيارت وجود مبارك ولي عصر است، به پيشگاه آن حضرت چنين عرض مي كنيم كه سلام بر تو آن وقتي كه ركوع مي روي، سلام بر تو آن وقتي كه سجده مي كني، سلام بر تو آن وقتي كه نماز مي خواني، سلام بر تو آن وقت كه قرآن قرائت مي كني! و السلام عليك حين تقوم، السلام عليك حين تقرء و تبين، و السلام عليك حين تركع و تسجد، والسلام عليك في آناء ليلك و اطراف نهارك(10).
يعني بر تمام شئون تو سلام! بر تمام حالات تو سلام! بر تمام تعليم و تزكيه تو سلام! بر تمام قيام و قعود تو سلام! چون تو خليفه خدائي، چون تو شايسته سلام علي ولي العصر في العالمين هستي و شايسته همان سلام يحيي و عيسي. چنين انسان كاملي مي شود خليفه خدا. اين عصاره اي از فصل اول كه درباره ولايت كلي و شخصيت اين خليفه الهي به نام ولي عصر (أرواحنا فداه)!

قيام ، تامين حكومت و گسترش عدل

اما فصل دوم كه تحليل برنامه هاي آن حضرت است؛ آنچه از رواياتي كه مربوط به برنامه بقيه الله (أرواح من سواه فداه) برمي آيد، آن سه مرحله است؛ چون وجود مبارك ولي عصر (أرواحنا فداه) مظهر اين نام مقدس خداست كه قيام را به همراه دارد، يكي از اسماي حسناي ذات أقدس اله همين اسمي است كه ديانت به او قيام دارد. خدا قيام دارد. اولين كار قيام خدا نشر توحيد است، بعد تأسيس حكومت قسط و عدل است، بعد گسترش قسط و عدل در جوامع انساني استاما آن مطلب اول در سوره مباركه آل عمران بيان شده است كه شهدالله أنه لا اله الا هو الملائكه و اولوا العلم قائماً بالقسط (11). خدا كه قائم بالقسط است، شاهد بر توحيد است. زيرا در جهان چون قسط و عدل ونظم نيست، پس بيش از يك مبدا حاكم نيست، بيش از يك مبدا آفريدگار و پروردگار نيست! اين قيام به قسط كه سند وحدانيت و نشر توحيد است، اولين برنامه ولي عصر (ارواحنا فداه) است. ازامامان معصوم (عليهم السلام) رسيده است: روزگاري مي رسد كه جهان پر از جور و ظلم مي شود. و منظور از جور و ظلم در اين مطلب اول جرم اعتقادي و ظلم شركي و فكري است. فرمودند: روزي مي رسد كه هيچ كس نمي تواند بگويد الله، مگر مستخفياً. در خفا مي گويد:لا اله الاالله. آنچه در علن است و در همه جا حاكم است شرك است و شرك ظلم عظيم است. اين ظلم اعتقادي كه جهان گستر شد، با ظهور ولي عصر (ارواحنا فداه) رخت برمي بندد و آن قسط و عدل و قيام به قسط و عدل توحيدي منتشر مي شود و بشريت به عدل وحدانيت مي رسند و به قسط توحيد بار مي يابند. سراسر عالم را لااله الاالله احاطه مي كند و در چهره پرچم پرافتخار ولي اش نوشته است: البيعه لله. اين اولين ظهور قيام آن حضرت است كه او قائم بالقسط است و مظهر اين نام مبارك است و آن شرك و ظلم شركي را برمي دارد و عدل توحيدي را به عنوان بهترين عقيده گسترش مي دهد. وقتي مردم را موحد كرد، به فكر تاسيس حكومت اسلامي است. چون وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض و ليمكننهم في الارض و ليستخلفنهم و ليمكننهم في الارض (12). وعده خدا آنگاه انجاز مي شود، وجود مبارك اش حكومتي تشكيل مي دهد براساس البيعه لله كه اين حكومت به نام دولت حق است.
وقتي هم كه متولد شد، و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض (13) را قرائت كرد. اينها كه مستضعف در زمين اند، عظيم در ملكوت اند! اينها مستضعف نيستند نزد فرشته ها. اينها دعي في ملكوت السموات عظيماً (14). لكن مستضعف در زمين اند. اين مستضعفان در زمين وارثان الهي اند، از طرف ذات اقدس اله به امامت و رهبري بارمي يابند، و خداوند همانطوري كه با بعثت و رسالت و نبوت بر مومنين منت نهاد، لقد من الله علي المومنين (15)، با امامت خاتم اوصياء وخاتم اولياء بر مومنين منت مي نهد و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين. اين امامت است كه همتاي آن نبوت و رسالت است و مايه منت. منت آن نعمت عظمي است كه حمل اش و هضم اش دشوار است! اين دومين مطلب و برنامه وجود مبارك ولي عصر كه براساس الذين ان مكناهم في الارض اقام الصلاه و اتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبه الامور (16) عمل مي كند. حكومت، حكومت قسط و عدل است.
حال اگر هيئت حاكمه حق بودند، اگر قوانين حق بود، اگر دستگاه قضايي حق بود، دستگاه اجرايي حق بود، توده مردم هم حق پذيراند و به حق عمل مي كنند. اينجا است كه آيه سوره مباركه حديد جامه عمل مي پوشد كه ليقوم الناس بالقسط (17). همه مردم مي شوند قائم بالقسط؛ اما تحت رهبري كسي كه مظهر قائماً بالقسط است و آن وجود مبارك ولي عصر است كه اين ايام مخصوص آن حضرت است از نظر ظهور.

در عصر غيبت يا منتظريم يا جاهل !

اما فصل سوم كه وظيفه مردم و امت اسلامي در عصر غيبت است؛ اين وظيفه بعد از آن معرفت فراهم مي شود. ما از چيزي پاس مي داريم كه او را بشناسيم. منتظر شيء يا شخصي هستيم كه او را بشناسيم. اگر او را درست شناختيم، منتظر او خواهيم بود و اگر او را نشناختيم، منتظر نيستيم. اما اينچنين نيست كه اگر كسي منتظر نبود، حيات معقول دارد و زنده است. انسان در عصر غيبت يا منتظر است، يا گرفتار جاهليت. ما در عصر غيبت شق سوم و قسم سوم نداريم. يا مردم منتظران راستين ظهور ولي عصر (ارواحنا فداه)اند، يا اگر منتظر نشدند، در جاهليت به سر مي برندبرهان مسئله اين است: اين سخن به تعبيرات گوناگون از همه معصومين (عليهم الصلاه و عليهم السلام) رسيده است كه زمين بي حجت نخواهد بود. اين حجتي كه در اين نصوص دارد لولا الحجه لساخت الارض (18). اين حجت فقهي نيست. اين حجت اصولي نيست. اين ظاهر يك آيه يا يك ظاهر حديث نيست. اين اجماع يا شهرت نيست. منظور از اين حجت آن خليفه خدا، آن انسان كامل، آن مظهر اسم اعظم كه هم تشريع از اوست به اذن خدا، هم تكوين از اوست به اذن خدا. اگر چه اين رابطه اي رخت بربندد، فيض به مردم نمي رسد، ساخت الارض باهلها.
در سوره انبياء ذات أقدس اله اهميت توحيد را طرحي بيان مي كند كه مي فرمايد: اگر توحيد نباشد و شرك در عالم حكومت كند، لوكان فيهما الهه الاالله لفسدتا(19). اين نصوص مظهريت همان آيه سوره انبياء را تبيين مي كند. يعني اگر گيرنده فيض نباشد از طرف خدا، و رساننده فيض نباشد از طرف خدا، اين رابطه قطع شود، فيض به انسان ها نمي رسد. وقتي فيض به انسان و اهل زمين نرسيد، اين زمين رخت برمي بندد.اينكه گفتند: احيانا شب نيمه شعبان شب قدر است. براي آن است كه وقتي چنين عنصر كاملي، انسان كاملي ظهور مي كند، آن رابطه خاص و فيض رساني ذات أقدس اله تجلي مخصوص دارد. گرچه سراسر جهان هستي تجلي خداست؛ الحمدلله المتجلي لخلقه بخلقه(20). اما شب قدر جاي نزول قرآن است، مقدرات تقدير مي شود.
شب نيمه شعبان جاي ميلاد ولي عصر است، مقدرات تدوين مي شوند. مقدمات اوليه مقدرات در نيمه شعبان، تعقيب اش در نوزده ماه مبارك، تكميل نيمه نهايي اش در 21 ماه مبارك رمضان و تكميل تام اش در بيست و سوم ماه مبارك! شبي كه امام به دنيا مي آيد، مثل شبي كه قرآن نازل مي شود، حرمت قدر دارد. و اگر حرمت قدر دارد، فرشتگان در شب قدر نازل مي شوند. اين همه ملائكه كه در شب قدر نازل مي شوند و مستقيما مهماندار همه فرشتگان وجود مبارك ولي عصر (أرواحنا فداه) است، اگر ما او را درست بشناسيم و منتظر او باشيم، حتما فيض فرشتگان فرو آمده به ما هم مي رسد. تنها خواسته ما در چنين شبي اين نباشد كه بيماران را شفا بدهند يا مشكلات مالي را حل كنند. مخصوصا طلاب علوم عالم رباني شدن، مؤلف خوب شدن، محقق خوب شدن، فقيه خوب شدن، مفسر خوب شدن، حكيم خوب شدن، متكلم خوب شدن را در اين شب ها از ذات أقدس اله به بركت مولود ميلاد بخواهند. به بركت نزول فرشته ها مسئلت كنند؛ استقرار نظام، دوام نظام، گسترش نظام، تحكيم نظام در سراسر گيتي را از ذات أقدس اله مسئلت كنند. همت هاي بلند مايه استجابت هاي دعا خواهد بود. به هر تقدير ما وقتي منتظر آن حضرتيم كه حضرت را بشناسيم. وقتي حضرت را مي شناسيم كه بدانيم در هر عصري انسان كامل موجود هست. تنهامهدي موعود نيست كه ديگران هم معتقدند! فرق ما با ديگران اين است كه ما به مهدي موجود موعود معتقديم. وگرنه كدام مسلمان غيرشيعه است كه به مهدي موعود معتقد نباشد! در پايان زمان و آخر الزمان انسان وارسته اي ظهور مي كند، نام مبارك اش كذا لقب پربركت اش مهدي، به اسم قيام ظهور مي كند، اين را غالب مسلمين معتقدند. اما خصيصه ما اماميه و اثني عشريه اين است: معتقديم به مهدي موجود موعود (عليه و علي آبائه آلاف التحيه والثناء). پس چنين انساني موجود است، اولا كه هيچ عصري از چنين انساني خالي نيست، وگرنه لساخت الأرض بأهلها. و در بسياري از روايات آمده است كه حجتي از ما خالي نيست كه مبادا كسي حجت را به معناي جامع و شامل معنا كند. فرمودند: از خاندان ماست، از ماست، هرگز زماني نمي آيد كه زمين از ما خالي باشد!

اگر امام را نشناسيم ...

مطلب بعدي آن است كه از رسول گرامي رسيده و فريقين نقل كرده اند، من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتتا جاهليه(21). اگر كسي بميرد و ولي عصرش را نشناسد، مرگ او، مرگ جاهليت است. چون مرگ عصاره حيات است، اگر مرگ جاهليت بود، يقينا حيات، حيات جاهلي است. ممكن نيست حيات معقول باشد، مرگ جاهلي! كما تعيشون تموتوا! اگر مرگ جاهليت شد، نشان مي دهد كه حيات، حيات جاهلي است.خوب، اگر كسي امام اش را نشناسد، منتظر او نيست. و اگر منتظر او نبود، حيات او حيات جاهلي است. در جاهليت به سر مي برد. ممكن است كسي به حسب ظاهر در خدمت قرآن باشد، در مسجد پيغمبر باشد، در جايگاه پيغمبر نماز بخواند، ولي حيات او حيات جاهليت باشد! فاطمه كبري، فاطمه زهرا، سيده نساء عالميان (عليها آلاف التحيه والثناء) در هنگام استرداد حق خلافت و ولايت در مسجد مدينه چنين فرمود: افحكم الجاهليه يبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون(22). بنابراين اگر كسي امام زمان اش را نشناسد، يقينا منتظر او هم نخواهد بود. وقتي نشناخت و منتظر نبود، حيات او مي شود حيات جاهليت. و چون حيات اش حيات جاهلي است. مرگ او هم مرگ جاهليت است. ولي وقتي امام اش را شناخت كه او همه كارهاي ما را به اذن خدا مي داند، مظهر قائم علي كل نفس يما كسبت (32) هست، چنين انساني منتظر اوست. و انتظار را هم از نظر فرهنگي معنا كردند، هم از نظر نظامي.
از نظر فرهنگي از وجود مبارك امام رضا (عليه و علي آبائه و ابنائه آلاف التحيه والثناء) رسيده است كه رحم الله امرء حدث نفسه علينا و احيا امرنا(42). در عصر غيبت منتظر حيرت باشد به اين نحو كه خود را در محدوده امر ما منحصر كند و از قلمرو دستورات ما بيرون نرود، اين درباره خودسازي. تلاش و كوشش اين باشد كه امور ما، معارف ما، مآثر ما، مكتب ما را احياء كند، اين درباره احياي ديگران. رحم الله امرء، رحم الله عبدا حدث نفسه علينا و احيا امرنا.
آنگاه يكي از شاگردان عرض مي كند: آيا الآن كه ما در ستم و رنج و محدويت و محروميت به سر مي بريم، عبادت ما، اطاعت ما، نماز ما فضيلت دارد يا نه؟ حضرت فضائل فراواني ذكر مي كند، بعد مي فرمايد: فضيلت عظمي مال آن دولت حق و حكومت حق است كه به وسيله آخرين ولي خدا ظهور مي كند. پس اگر كسي ولي الهي را شناخت، امرش را احياء مي كند و جان خود را در محدوده امر او منحصر مي كند تا فيض الهي از باطن او نشأت بگيرد.

انقلاب دروني ولي عصر ( عج)

ولي عصر چندين كار دارد؛ يكي از كارهائي كه منتظران بايد به آن فيض برسند اين است؛ به تعبير سيدنا الاستاد علامه طباطبائي (رضوان الله تعالي عليه) امامان الهي، امامت به معناي اعم از انبياء هم به اين امامت به معناي اعم رسيده اند، آنها رهبري دلها را به عهده دارند. خداوند درباره اوليا خاص خود چنين فرمود: و جعلنا هم ائمه يهدون يامرنا (52). يعني اين انبياي الهي، اين اولياي الهي را من رهبران فكري مردم قرار دادم. اينها مردم را با دستورات غيبي من هدايت مي كنند. يهدون يامرنا.
يك امر ظاهري است كه اين هنگام ظهور پديد مي آيد، تأسيس حكومت است، اجراي حدود است و مانند آن. يك امري است كه در بسياري از آيات قرآني چهره ملكوتي را نشان مي دهد كه انما امره اذا اراد شيئاً ان يقول له كن فيكون (62). امر خدا با تدريج نيست. آن چهره تدريجي نشئه طبيعت را ارائه مي كند. قدر اقواتها في اربعه ايام (72) و مانند آن.
كاري كه خدا براي بشر عادي مي كند در طي فصول چهارگانه است و دوازده ماهه! قدر اقواتها في اربعه ايام. اما كاري كه براي مردم (سلام الله عليها) مي كند، همان است كه زكريا را شگفت انگيز كرد؛ كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا، قال يا مريم انا لك هذا قالت هو من عندالله ان الله يرزق من
يشاء (82). اين چنين رزقي مي شود ملكوت كه با كن فيكون حل است. اولياي الهي كه رهبران دلهاي مردم اند، يهدون بامرنا يند. يعني با كن فيكون كار مي كنند. آن نازل ترين حاجت حل مشكلات مادي است.
اگر كسي بخواهد منقلب بشود، از جهل به علم منقلب بشود، از ظلم به عدل منقلب بشود، از سوء خاتمت به حسن عاقبت منتقل بشود، از دوزخ به بهشت منتقل بشود، اين با كن فيكون اي است كه ولي عصر به اذن خدا انجام مي دهد. آن تحولاتي كه در انسان پديد مي آيد، اين كار حوزه و دانشگاه نيست! آن انقلابي كه در انسان رخنه مي كند، كار مدرسه و مكتب نيست! نمونه اي از آن انقلاب را در انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام راحل (رضوان الله تعالي عليه) ديده ايم كه كل مملكت عوض شد و نمونه بارز را در اين دفاع مقدس هشت ساله ديده ايم كه طبق بيان نوراني امام سجاد (سلام الله عليه) هيچ پدري به فكر فرزند نبود و هيچ شوهري به فكر همسر نبود، دعاي امام سجاد چهره ملكوتي دارد. اينها يهدون بامرنايند. آنكه فرزند خردسالش را مي بويد و مي بوسد و براي هميشه رها مي كند و به خط مقدم مي رود، اين با تحول دروني قلب است و ديگر هيچ! اين با درس و بحث پديد نمي آيد! اگر آن شور و شوق نبود كه اين مملكت محفوظ نبود! در روايات اصحاب حضرت دارد: كهن سال و سالمند در بين اصحاب ولي عصر مثل نمك طعام است! بسيار كم است. غالب اصحاب ولي عصر (ارواحنا فداه) را نسل جوان تشكيل مي دهند، اينها كه اشتياق شان به طبيعت زياد است، براساس يهدون بامرناي ولي عصر متحول مي شوند. با كن فيكون متحول مي شوند. وگرنه اين جهان رهبران فراواني ديده است كه گاهي نهصد و پنجاه سال رنج كشيدند، ولي طرفي نبستند مثل نوح. تا وجود مبارك ولي عصر مظهر قائماً بالقسط نباشد و دلها را متحول نكند، حكومت جهاني پديد نمي آيد!
بهترين انتظار آن است كه انسان قلب را در اختيار كسي قرار بدهد كه او به ا ذن خدا زير و رو كند؛ يهدون بامرنا! انسان اگر متحول شد و منقلب شد، عالم را در كام خود شيوا و شيرين مي بيند. چيزي براي او تلخ نيست. هيچ حادثه اي آن توان را ندارد كه قلب متحول شده را قبض كند! الا آن اولياء الهي لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (92). اين اختصاص به قيامت ندارد؛ در دنيا هم اينچنين است. پس كسي منتظر آن حضرت است كه حضرت را بشناسد! و اگر شناخت، حيات او حيات معقول است، انتظار او انتظار معقول. و اگر نشاخت، حيات او حيات جاهلي است، مرگ او مرگ جاهلي است. چنين موجودي منتظر نخواهد بود.
اميدواريم ذات اقدس اله آن توفيق را مرحمت كند كه هم ذات مبارك ولي مان را درست بشناسيم و هم برنامه هاي حكومت و دولت آن حضرت را درست ارزيابي كنيم، و هم وظيفه خود را در عصر غيبت كه احياي امر آن حضرت است عمل كنيم، آنگاه قلب ما شايسته آن بشود كه مجراي فيض ولي مان قرار گيرد و جزء يهدون بامرنا بشود.وقتي قلب هدايت شود، قالب و بدن هم به دنبال قلب هدايت شده حركت مي كند! امشب دعاي كميل را خواهيد خواند، آن صلوات مخصوص اي كه در هنگام زوال شمس در هر روز شعبان مستحب است و وجود مبارك امام سجاد (سلام الله عليه) مي خواند، مي خوانيد و احياناً شب قدر است، مقدرات كل نظام را از ذات اقدس اله مسئلت كنيد؛ چيزهائي بخواهيد و از خدا بخواهيد كه ماندني باشد براي همه و براي خود.

منبع:روزنامه کیهان

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

اعمال و مناسبت‌های ماه ربيع الاول

ایسنا: ماه ربيع الاول آميخته با خاطره غم انگيزي چون شهادت امام حسن عسکرى(ع) و مطابق روايت معروف، ماه ميلاد مبارک پيامبر گرامى اسلام(ص) و حضرت صادق(ع)، هجرت پيامبر اکرم(ص) از مكه به مدينه، آغاز امامت پربرکت حضرت بقية اللّه(عج) و ماه رخداد واقعه عظيم «ليلة المبيت» است و در مجموع از ماه‌هاى بسيار پربرکت و پرخاطره‌اي است که سزاوار است، همه علاقه‌مندان مکتب اهل بيت(ع) آن را ارج نهند و گرامى بدارند.

در شرح رخدادهاي مختلف واقع شده در ماه ربيع الاول مي‌خوانيم؛

شب اول ربيع الاول:

اين شب به نام «ليلة المبيت» مزين است، در اين شب يک حادثه مهم تاريخى واقع شده است؛ در سال سيزدهم بعثت، رسول خدا(ص) از مکه به قصد هجرت به سوى مدينه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گرديد و اميرمؤمنان حضرت على(ع) براى اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر آن حضرت خوابيد و مشرکان قريش که خانه رسول خدا(ص) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که ايشان در بستر آرميده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشيرهاى برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(ص) را بکشند، حضرت على (ع) را ديدند که از آن بستر برخاست، بدين ترتيب، پيامبر گرامي اسلام(ص) در فرصتى مناسب خود را از چنگال مشرکان قريش نجات داد و امام علي(ع) نيز با اين فداکارى، عشق، علاقه و برادرى خود را نسبت به ايشان نشان داد؛ اين در حالى بود که هر زمان ممکن بود کسى را که در آن بستر خوابيده بود به قتل برسانند.

بنابراين آيه شريفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ; (سوره بقره، آيه 207) بعضى از مردمِ (با ايمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حق اميرالمومنين (ع) نازل شد.

سال هجرت رسول خدا (ص) مبدأ تاريخ مسلمانان است و تحولى عظيم در جهان اسلام روى داد.

روز هشتم ربيع الاول:

در روز هشتم اين ماه در سال 206 هجري قمري، شهادت امام حسن عسکرى(ع) طبق روايتى واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزمان، حجه بن الحسن ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ آغاز گرديد.

روز دهم ربيع الاول:

روز ازدواج رسول خدا (ص) با حضرت خديجه کبرى(ع) است به همين مناسبت روزه اين روز به عنوان شکرگزارى مستحب شمرده شده است.

روز دوازدهم ربيع الاول:

اين روز مطابق نظر مرحوم شيخ کلينى و مسعودى و همچنين مشهور ميان اهل سنت، روز ولادت با سعادت نبى مکرم اسلام حضرت محمد (ص) است.

همچنين در اين روز، رسول خدا (ص) بعد از 12 روز که مسير راه ميان مکه و مدينه را پيمودند وارد مدينه شدند و نيز روز انقراض دولت بنى مروان در سال 132 هجري قمري است.

روز چهاردهم ربيع الاول:

در سال 64 هجري قمري در چنين روزى، يزيد بن معاويه به هلاکت رسيد.

وى پس از سه سال و نه ماه خلافت که همراه با جنايات عظيمى بود - که مهمترين آن واقعه کربلا و شهادت حضرت ابى عبداللّه الحسين (ع) و يارانشان است - در سن سى و هفت سالگى در منطقه «حوران» زندگيش به پايان رسيد; جنازه اش را در دمشق دفن کردند، ولى اکنون اثرى از آن نيست.

شب هفدهم ربيع الاول:

طبق روايات مشهور شيعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبياء رسول معظم اسلام (ص) است و شب بسيار مبارکى است.

همچنين يکسال قبل از هجرت رسول خدا (ص)، در چنين شبى معراج آن حضرت صورت گرفت.

روز هفدهم ربيع الاول:

همان گونه که گفتيم مشهور ميان علماى اماميه آن است که روز هفدهم ربيع الاول، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمد بن عبداللّه (ص) است و معروف آن است که ولادتشان در مکه معظمه، واقع شده است و زمان ولادت آن حضرت هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سال عام الفيل بوده است. (عام الفيل سالى است که ابرهه با لشکرش که بر فيل سوار بودند به قصد تخريب کعبه آمد، ولى همگى نابود شدند و پيامبر مكرم اسلام در همان سالي به دنيا آمدند كه اين رخداد به وقوع پيوست).

همچنين در چنين روزى در سال 83 هجرى قمرى، ولادت امام صادق (ع) واقع شده است و از اين جهت نيز بر اهميت اين روز افزوده شده است.

*اعمال ماه ربيع الاول:

اعمال مشترک اول هر ماه:

دعاى هنگاه رويت هلال، خواندن سوره حمد، نماز اول ماه و روزه گرفتن، اعمال مشترك اول هر ماه قمري هستند كه مي‌توانيد براي مشاهده شرح و كيفيت انجام آنها به نشاني اينترنتي زير مراجعه كنيد:

http://persian.makarem.ir/prayer/?gid=267

روز اول ربيع الاول:

علما گفته اند مستحب است، به شکرانه هجرت موفقيت آميز رسول خدا (ص) اين روز را روزه بگيرند و صدقه و انفاق و احسان كنند و همچنين زيارت آن بزرگوار، در اين روز مناسب است.

مرحوم «سيد بن طاووس»، دعايى را براى اين روز در کتاب اقبال نقل کرده است.

روز دوازدهم ربيع الاول:

در اين روز خواندن دو رکعت نماز مستحب است که در رکعت اول بعد از خواندن سوره حمد، سه مرتبه سوره «قل يا ايها الکافرون»(سوره كافرون) و در رکعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه سوره «قل هو الله احد»(سوره توحيد) خوانده مي‌شود.

روز هفدهم ربيع الاول:

همان گونه که قبلا گفته شد اين روز مطابق نظر مشهور علماى اماميه، روز ولادت رسول خدا (ص) و همچنين ميلاد امام صادق (ع) است و روزي است بسيار مبارک كه داراى اعمالى است:

1) غسل؛ به نيت روز هفدهم ربيع الاول.

2) روزه؛ که براى آن فضيلت بسياري نقل شده است، از جمله در رواياتى از ائمه معصومين(عليهم السلام)آمده است: کسى که اين روز را روزه بدارد، خداوند براى او ثواب روزه يکسال را مقرر مى فرمايد.

3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مؤمنان و به زيارت مشاهد مشرفه رفتن (اماكن زيارتي).

4) زيارت رسول خدا (ص) از دور و نزديک; در روايتى از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زيارت کند مانند کسى است که به هنگام حياتم به سوى من هجرت کرده باشد، اگر نمى توانيد مرا از نزديک زيارت کنيد، از همان راه دور به سوى من سلام بفرستيد (که به من مى رسد).

5) زيارت امير مؤمنان، حضرت على (ع) نيز در اين روز مستحب است با همان زيارتى که امام صادق (ع) در چنين روزى کنار ضريح شريف آن حضرت (ع) ايشان را زيارت کردند.

متن اين زيارتنامه را مي‌توانيد با مراجعه به نشاني اينترنتي زير مطالعه كنيد:

http://persian.makarem.ir/prayer/?gid=217

6) تکريم، تعظيم و بزرگداشت اين روز بسيار بجا است، مرحوم «سيد بن طاووس»، در كتاب اقبال، در تکريم و تعظيم اين روز به خاطر ولادت شخص اول عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبى اکرم (ص) سفارش بسيار کرده است. بنابراين، سزاوار است مسلمانان با برپايى جشن ها و تشکيل جلسات، هرچه بيشتر با شخصيت نبى مکرم اسلام (ص)، سيره و تاريخ زندگى ايشان آشنا شوند و از آن، براى ساختن جامعه‌اى اسلامى و محمدى بهره کامل گيرند.

منابع:

ـ مفاتيح نوين، آيت‌الله ناصر مكارم شيرازي و همكاران، نوبت و سال چاپ: بيست و دوم 1389، ناشر:انتشارات امام علي بن ابي طالب(ع).

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال

خطبه پيامبر(ص) در روز غدير

(1)

1- اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى عَلا فىتَوَحُّدِهِ وَدَنا فى تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فى سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فى اَرْكانِهِ،وَاَحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ فى مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِبِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً لَمْ يَزَلْ، مَحْموداً لايَزالُ (وَ مَجيداًلايَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعيداً وَ كُلُّ أَمْرٍ إِلَيْهِ يَعُودُ).

ستايش خداى را سزاست كه در يگانگى‏اش بلند مرتبه ودر تنهايى‏اش به آفريدگان نزديك است ؛ سلطنتش پرجلال و در اركان آفرينشش بزرگ است. بر همه چيز احاطه دارد بى‏آن‏كه مكان گيرد و جابه‏جا شود و بر تمامى آفريدگان بهقدرت و برهان خود چيره است . همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگى او راپايانى نيست . آغاز و انجام از او و برگشت تمامى امور به‏سوى اوست.

2- بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَداحِىالْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُالْأَرَضينَ وَالسّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّالْمَلائكَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلىجَميعِ مَنْ أَنْشَأَهُ يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَالْعُيُونُ لاتَراهُ. كَريمٌحَليمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْبِنِعْمَتِهِ.لا يَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إِلَيْهِمْ بِمَااسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ.

اوست آفريننده‏ى آسمان‏ها و گستراننده‏ى زمين‏ها وحكمران آن‏ها . دور و منزّه از خصايص آفريده‏هاست و در منزّه‏بودن خود نيز ، ازتقديس همگان برتر . هموست پروردگار فرشتگان و روح ؛ افزونى بخش بر آفريدگان وبخشنده‏ى بر همه‏ى موجودات است . به نيم‏نگاهى ديده‏ها را ببيند و ديده‏ها هرگز اورا نبينند .كريم و بردبار و شكيباست . رحمتش جهان‏شمول و عطايش منّت‏گذار . درانتقام و كيفر سزاواران عذاب ، بى‏شتاب است.

3- قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَالضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَيْهِ اَلْمَكْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِالْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ، والغَلَبَةُ على كُلِّ شَى‏ءٍوالقُوَّةُ فى كُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلى‏ كُلِّ شَئٍ وَلَيْسَ مِثْلَهُ شَىْ‏ءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّىْ‏ءِ حينَ لاشَىْ‏ءَ دائمٌ حَىٌّ وَقائمٌ بِالْقِسْطِ،لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُالْحَكيمُ.

بر نهان‏ها آگاه و بر درون‏ها دانا ، پوشيده‏ها براو آشكار و پنهان‏ها بر او روشن است . بر هر هستى فراگير و چيره ، نيروى آفريدگاناز او و توانايى بر هر پديده ويژه‏ى اوست . او را همانندى نيست . در تاريكستانلاشَى‏ء ، او هستى‏بخش هر هستى است ؛ جاودانه و زنده و عدل‏گستر . خداوندى جز اونباشد و اوست ارجمند و حكيم.

4- جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُالْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُأَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَلايَجِدُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَمِنْ سِرٍّ وَعَلانِيَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلى‏ نَفْسِهِ.

ديده‏ها را بر او راهى نيست و اوست كه ديده‏ها رادريابد و اوست بر پنهانى‏ها آگاه و بر كارها دانا . از ديدن ، كسى وصفش را نيابد وبر چگونگى او ، از نهان و آشكار دست نيازد ؛ مگر او - عزّوجلّ - راه نمايد و خودبشناساند.

5- وَأَشْهَدُ أَنَّهُ اَللَّهُألَّذى مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذى يَغْشَى الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذىيُنْفِذُ أَمْرَهُوَ بِلامُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَلامَعَهُ شَريكٌ فى تَقْديرِهِوَلايُعاوَنُ فى تَدْبيرِهِ.

گواهى مى‏دهم كه او " اللَّه " است ؛ همو كه تنزّهشسراسر روزگاران را فراگرفته و پرتواش ابديّت را شامل است . فرمانش را بى‏مشاور اجراكند و تقديرش را بى‏شريك امضاء و هستى را بى‏ياور سامان دهد.

6- صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلى‏غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَكَلُّفٍوَلاَ احْتِيالٍ. أَنْشَأَها فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَاللَّهُ الَّذىلا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنيعَةِ، الْعَدْلُالَّذى لايَجُوُر، وَالْأَكْرَمُ الَّذى تَرْجِعُ إِلَيْهِ الْأُمُورُ.

صورت آفرينش او را الگويى نبوده؛ آفريدگان را بدونياور و سختى و حيله ، هستى بخشيده است . جهان با ايجاد او موجود و با آفرينش اوپديدار شده است . پس اوست " اللَّه " و معبودى جز او نيست ؛ همو كه صُنعش استوار وساختمان آفرينشش زيباست . دادگرى كه ستم روا نمى‏دارد و بخشنده‏ترينى كه كارها بهاو بازمى‏گردد

7- وَأَشْهَدُ أَنَّهُ اللَّهُالَّذى تَواضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ،وَاسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍلِهَيْبَتِهِ.

و گواهى مى‏دهم او اللَّه است كه هر هستى در برابربزرگى‏اش فروتن و در مقابل ارجمندى‏اش رام و به توانايى‏اش تسليم و به هيبتش خاضعاست.

8- مَلِكُ الْاَمْلاكِ وَ مُفَلِّكُالْأَفْلاكِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، كُلٌّ يَجْرى لاَِجَلٍ مُسَمّىً. يُكَوِّرُالَّليْلَ عَلَى‏النَّهارِ وَيُكَوِّرُالنَّهارَ عَلَى الَّليْلِيَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍمَريدٍ.

پادشاه هستى‏ها و چرخاننده‏ى سپهرها و رام‏كننده‏ىآفتاب و ماه كه هريك تا اَجَل معيّن جريان يابند . " او پرده‏ى شب را به روز وپرده‏ى روز را به شب بپيچد" (زمر / 5) " كه شتابان در پى روز است " (اعراف / 54) هماو شكننده‏ى هر ستمگر باطل‏گرا و نابودكننده‏ى هر شيطان سركش است.

9- لَمْ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلامَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَم يلِد و لَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفْواًأَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ يَشاءُ فَيُمْضي، وَيُريدُ فَيَقْضي،وَيَعْلَمُ فَيُحْصي، وَيُميتُ وَيُحْيي، وَيُفْقِرُ وَيُغْني، وَيُضْحِكُوَيُبْكي، (وَيُدْني وَ يُقْصي) وَيَمْنَعُ وَ يُعْطى، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُالْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ.

نه او را ناسازى باشد و نه برايش مانندى و انبازى. يكتا و بى‏نياز ، " نه زاده و نه زاييده‏شده و او را همتايى نبوده " . (اخلاص / 4- 3) خداوند يگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد و به انجام رساند ؛ اراده كند وحكم نمايد ؛ بداند و بشمارد ؛ بميراند و زنده كند ؛ نيازمند و بى‏نياز گرداند ؛بخنداند و بگرياند ؛ نزديك آورد و دور برد ؛ بازدارد و عطا كند . اوراست پادشاهى وستايش . به دست تواناى اوست تمام نيكى و هموست بر هر چيز توانا.

10- يُولِجُ الَّليْلَ فِى النَّهارِوَيُولِجُ النَّهارَ فىِ الَّليْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزيزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّالْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذى لايُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ، وَ لايَضجِرُهُ صُراخُالْمُسْتَصْرِخينَ وَلايُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّينَ. اَلْعاصِمُ لِلصّالِحينَ،وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَرَبُّ الْعالَمينَ. الَّذِى اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ يَشْكُرَهُ وَيَحْمَدَهُ (عَلى‏كُلِّ حالٍ).

" شب را در روز و روز را در شب فرو برد " . (حديد/ 6) جز او خداوندى نباشد ؛ گران‏قدر و آمرزنده ؛ پذيرنده‏ى دعا و افزاينده‏ى عطا ؛بر شمارنده‏ى نَفَس‏ها و پروردگار پرى و انسان . چيزى بر او مشكل ننمايد . فريادِفريادكنندگان ، او را آزرده نكند و اصرارِ اصراركنندگان ، او را به ستوه نياورد. نيكوكاران را نگاهدار و رستگاران را يار ، مؤمنان را صاحب اختيار و جهانيان راپروردگار است ؛ همو كه در همه‏ى احوال ، سزاوار سپاس و ستايش آفريدگان است.

11- أَحْمَدُهُ كَثيراً وَأَشْكُرُهُدائماً عَلَى السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ وبِمَلائكَتِهِ وكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطيعُ وَأُبادِرُإِلى‏ كُلِّ مايَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَخَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ اللَّهُ الَّذى لايُؤْمَنُ مَكْرُهُوَلايُخافُ جَورُهُ.

او را ستايش فراوان و سپاس جاودانه مى‏گويم در شادىو رنج و آسايش و سختى و به او و فرشتگان و نبشته‏ها و فرستاده‏هايش ايمان داشته.فرمان او را گردن مى‏گذارم و اطاعت مى‏كنم و به‏سوى هر آن‏چه مايه‏ى خشنودى اوست ،مى‏شتابم و به حكم و فرمان او تسليم ؛ چرا كه به فرمان‏برى او ، شايق و از كيفر او، ترسانم ؛ زيرا او خدايى است كه كسى از مكرش در امان نبوده و از ستمش ترسان نباشد(زيرا او را ستمى نيست).

(2)

12- وَأُقِرُّلَهُ عَلى‏ نَفْسىبِالْعُبُودِيَّةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَأُؤَدّى ما أَوْحى بِهِإِلَىَّ حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بى مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُهاعَنّى أَحَدٌ وَإِنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَصَفَتْ خُلَّتُهُ - لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ- لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَنى أَنِّى إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَىَّ (فىحَقِّ عَلِىٍّ) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَقَدْ ضَمِنَ لى تَبارَكَ وَتَعالَىالْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَاللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ. فَأَوْحى إِلَىَّ: (بِسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَإِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ــ فى عَلِىٍّ يَعْنى فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ بْنِ أَبىطالِبٍ ــ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَمِنَ النّاسِ).

و اكنون به بندگى خويش و پروردگارى او گواهى مى‏دهمو وظيفه‏ى خود را در آن‏چه وحى شده ، انجام مى‏دهم ؛ مباد از سوى او عذابى فرود آيدكه كسى را ياراى دور ساختن آن از من نباشد ، هر چند توانش بسيار و دوستى‏اش با منخالص باشد . - خداوندى جز او نيست - چرا كه به من هشدار داده كه اگر آن‏چه در حقعلى نازل كرده به مردم ابلاغ نكنم ، وظيفه‏ى رسالتش را انجام نداده‏ام . و خود اوتبارك و تعالى امنيّت از آزار مردم را برايم تضمين كرده و البتّه كه او بسنده وبخشنده است . پس آن‏گاه خداوند چنين وحى‏ام فرموده: " به نام خداوند همه مهرِمهرورز" ، " اى فرستاده‏ى ما! آن‏چه از سوى پروردگارت بر تو فرو فرستاديم " (مائده/ 67) درباره‏ى على و جانشينى او " به مردم برسان ؛ وگرنه رسالت خداوندى را بهانجام نرسانده‏اى و او تو را از آسيب مردمان نگاه مى‏دارد" . (مائده / 67)

13- مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُفى تَبْليغِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إِلَىَّ، وَ أَنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَهذِهِ الْآيَةِ: إِنَّ جَبْرئيلَ هَبَطَ إِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِالسَّلامِ رَبّى - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَكُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِيّى وَخَليفَتى (عَلى‏ أُمَّتى) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّهارُونَ مِنْ مُوسى‏ إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِىَّ بَعْدى وَهُوَ وَلِيُّكُمْبَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى‏ عَلَىَّبِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ (هِىَ): (إِنَّما وَلِيُّكُمُ‏اللّهُ وَ رَسُولُهُوَالَّذينَ آمَنُواالَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ و وَيُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْراكِعُونَ)، وَ عَلِىُّ بْنُ أَبى طالِبٍ الَّذى أَقامَ الصَّلاةَ وَآتَى‏الزَّكاةَ وَهُوَ راكِعٌ يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فى كُلِّحالٍ.

هان مردمان! در تبليغ آن‏چه خداوند بر من نازلفرموده، كوتاهى نكرده‏ام و اكنون سبب نزول آيه را بيان مى‏كنم: همانا جبرئيل از سوىسلام ، پروردگارم - كه تنها او سلام است - سه مرتبه بر من فرود آمد و فرمانى آوردكه در اين مكان به‏پا خيزم و به هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه علىّ‏بن ابى‏طالب ،برادر و وصىّ و جانشين من در ميان امّت و امام پس از من است . همو كه جايگاه‏اشنسبت به من ، به‏سان هارون نسبت به موسى است ؛ مگر اين‏كه پيامبرى پس از من نخواهدبود و او پس از خدا و رسول او صاحب اختيار شماست و خداوند تبارك و تعالى آيه‏اى برمن نازل فرموده كه: " همانا تنها ولى و سرپرست و صاحب اختيار شما ، خداوند وپيامبرش و مؤمنانى‏اند كه نماز به‏پا مى‏دارند و در ركوع زكات مى‏پردازند" . (مائده / 55) و قطعاً علىّ‏بن ابى‏طالب ، نماز به‏پا داشته و در ركوع زكات پرداختهو پيوسته خداخواه است.

14- وَسَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أَنْيَسْتَعْفِىَ لِىَ (السَّلامَ) عَنْ تَبْليغِ ذالِكَ إِليْكُمْ - أَيُّهَاالنّاسُ- لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَكَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَإِدغالِ اللّائمينَ وَحِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ‏اللَّهُ فى كِتابِهِبِأَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَيْسَ فى قُلوبِهِمْ، وَيَحْسَبُونَهُهَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَاللَّهِ عَظيمٌ.

و من از جبرئيل درخواستم كه از خداوند سلام اجازهكند و مرا از مأموريت تبليغ به شما معاف دارد ؛ زيرا كمى پرهيزكاران و فزونىمنافقان و دسيسه‏ى ملامت‏گران و مكر مسخره‏كنندگان اسلام را مى‏دانم ؛ همانان كهخداوند در وصفشان در كتاب خود فرموده: " به زبان مى‏گويند آن را كه در دل‏هايشاننيست" (فتح / 11) و مى‏شمارند " آن را اندك و آسان ، حال آن‏كه نزد خداوند بس بزرگاست " . (نور / 15)

15- وَكَثْرَةِ أَذاهُمْ لى غَيْرَمَرَّةٍ حَتّى‏ سَمَّونى أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّى كَذالِكَ لِكَثْرَةِمُلازَمَتِهِ إِيّاىَ وَ إِقْبالى عَلَيْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّى) حَتّى‏أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فى ذالِكَ (وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذونَالنَّبِىَّ وَ يَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ ـ (عَلَى‏الَّذينَ يَزْعَُمونَأَنَّهُ أُذُنٌ) ـ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَوَ رحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ و الَّذينَ يُؤذُنَ رَسوُلَ اللهِ لَهُمْعَذابٌ أَليمٌ) . وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّىَ الْقائلينَ بِذالِكَ بِأَسْمائهِمْلَسَمَّيْتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَيْهِمْ بِأَعْيانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْأَدُلَّ عَلَيْهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلكِنِّى وَاللَّهِ فى أُمورِهمْ قَدْتَكَرَّمْتُ.

و نيز از آن روى كه منافقان ، بارها مرا آزاررسانيده‏اند تا بدانجا كه مرا اُذُن (سخن شنو و زودباور) ناميده‏اند ؛ به خاطرهمراهى افزون و تمايل و پذيرش على از من و توجّه ويژه‏ى من به او ، تا بدانجا كهخداوند آيه‏اى فرو فرستاده: " و از آنان‏اند كسانى كه پيامبر خدا را آزرده و گويند: او سخن‏شنو و زودباور است . بگو: آرى ، او سخن شنوست " . (توبه / 61) عليه آنان كهگمان مى‏كنند او تنها سخن مى‏شنود ؛ " ليكن به خير شماست . او (پيامبر صلى اللهعليه وآله وسلم) به خدا ايمان دارد و اهل ايمان را تصديق كرده ، راست‏گو مى‏انگارد؛و هم او رحمت است براى ايمانيان شما و البتّه براى آنان كه او را آزار دهند ، عذابىدردناك خواهد بود " . (توبه / 61) و اگر مى‏خواستم نام گويندگان چنين سخنى را برزبان آورم و به آنان اشارت كنم و مردم را به سويشان هدايت كنم (كه آنان را شناسايىكنند) مى‏توانستم ؛ ليكن به خدا سوگند در كارشان كرامت نموده ، لب فروبستم.

16- وَكُلُّ ذالِكَ لايَرْضَىاللَّهُ مِنّى إِلاّ أَنْ أُبَلِّغَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَىَّ (فى حَقِّعَلِىٍّ)، ثُمَّ تلا: (يا أَيُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْرَبِّكَ - فى حَقِّ عَلِىٍّ - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُوَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ).

با اين حال خداوند از من خشنود نخواهد شد ؛ مگرفرمان او را در حقّ على به شما ابلاغ كنم . آن‏گاه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلمچنين خواند: " اى پيامبر! آن‏چه از سوى پروردگارت بر تو فرود آمده " (مائده / 67) در حقّ على، " ابلاغ كن وگرنه رسالت او را انجام نداده‏اى و البتّه خداوند تو را ازآسيب مردمان ، نگاه مى‏دارد" . (مائده / 67)

(3)

17- فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ(ذالِكَ فيهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا) أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْوَلِيّاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرينَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَىالتّابِعينَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادى وَالْحاضِرِ، وَعَلَى‏الْعَجَمِىِّ وَالْعَرَبىِّ، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوكِ وَالصَّغيرِوَالْكَبيرِ، وَ عَلَى‏الْأَبْيَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلى‏ كُلِّ مُوَحِّدٍ، ماضٍحُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْتَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَاللَّهُ لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَأَطاعَلَهُ.

هان مردمان! بدانيد اين آيه درباره‏ى اوست . ژرفاىآن را بفهميد و بدانيد كه خداوند او را سرپرست و امام شما قرار داده و پيروى‏اش رابر مهاجران و انصار واجب كرده و بر پيروان آنان در نيكى، و بر صحرانشينان وشهروندان، و بر عجم و عرب و آزاده و برده و كوچك و بزرگ و سفيد و سياه و هريكتاپرست ؛ اجراى گفتار و فرمانش لازم ، امرش نافذ ، ناسازگارش رانده ، پيرو وباوركننده‏اش در مهر است . البتّه كه خداوند ، او و شنوايان سخنش و پيروان راهش راآمرزيده است.

18- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُمَقامٍ أَقُومُهُ فى هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطيعوا وَانْقادوالاَِمْرِ(اللَّهِ) رَبِّكُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْوَإِلاهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِيُّهُ الُْمخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّمِنْ بَعْدى عَلىٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إِمامُكُمْ بِأَمْرِاللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّالْإِمامَةُ فى ذُرِّيَّتى مِنْ وُلْدِهِ إِلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَوَرَسولَهُ.

هان مردمان! براى آخرين بار در اين اجتماع به پاايستاده ، (با شما سخن مى‏گويم .) سخنم را شنيده ، پيروى كنيد و فرمان پروردگارتانرا گردن گذاريد كه خداوند عزّوجلّ صاحب اختيار و سرپرست و معبود شماست و سپس سرپرستشما ، فرستاده و پيامبر اوست كه اكنون با شما سخن مى‏گويد و پس از من به فرمان او ،على ولى و امام شماست . سپس امامت ، در فرزندان من از نسل على خواهد بود تا برپايىرستاخيز كه خدا و رسول او را ديدار كنيد.

19- لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُاللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ (عَلَيْكُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِى الْحَلالَ وَالْحَرامَوَأَنَا أَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَنى رَبِّى مِنْ كِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِإِلَيْهِ.

روا نيست مگر آن‏چه خدا و رسول او و امامان روادانند و ناروا نباشد مگر آن‏چه آنان ناروا دانند و خداوند عزّوجلّ هم روا و همناروا را به من شناسانده و من آموخته‏هايم را از كتاب خدا و حلال و حرام او را دراختيار على گذاشته‏ام.

20- مَعاشِرَالنّاسِ،(فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ‏اللَّهُ فِىَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُفَقَدْ أَحْصَيْتُهُ فى إِمامِ الْمُتَّقينَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْعَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ (الَّذى ذَكَرَهُ اللَّهُ فىسُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فى إِمامٍ مُبينٍ).

هان مردمان! او را برتر دانيد ؛ هيچ دانشى نيست مگراين‏كه خداوند در جان من نبشته و من تمامى آن را در جان على ، امام پرهيزكاران ،ضبط كرده‏ام و دانشى نبوده مگر آن‏كه به على آموخته‏ام . او پيشواى روشنگر است كهخداوند در سوره‏ى ياسين از او گفت‏وگو كرده: " و علم هر چيز را در امام مبينبرشمرديم " . (يس / 12)

21- مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّواعَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَالَّذىيَهدي إِلَى الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ، وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهى عَنْهُ،وَلاتَأْخُذُهُ فِى‏اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ.

هان مردمان! او را فراموش نكنيد و از امامتشبرنتابيد و از سرپرستى‏اش نگريزيد ؛ چرا كه شما را به درستى و راستى خوانده و خودنيز بدان عمل مى‏كند . او باطل را نابود كرده و شما را از آن بازدارد و هرگز نكوهشِنكوهش‏گران او را از كار خدا بازندارد.

22- أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ (لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَى الْايمانِ بى أَحَدٌ)، وَالَّذى فَدىرَسُولَ‏اللّهِ بِنَفْسِهِ، وَالَّذى كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَلا أَحَدَيَعْبُدُاللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ.

او نخستين مؤمن به خدا و رسول اوست و كسى در ايمانبه من ، از او سبقت نجسته و همو جان خود را فداى رسول‏خدا كرده و با او همراه بودهاست . تنها او همراه رسول‏خدا عبادت مى‏كرد و جز او از مردان كسى چنين نبود.

23- (أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَأَوَّلُ مَنْ عَبَدَاللّهَ مَعى. أَمَرْتُهُ عَنِ‏اللّهِ أَنْ يَنامَ فى مَضْجَعى،فَفَعَلَ فادِياً لى بِنَفْسِهِ).

على اوّلين نمازگزار و پرستش‏كننده‏ى همراه من است. از جانب خدا به‏او دستوردادم تا (در شب هجرت) در بستر من بيارامد و او نيز فرمانبرده ، پذيرفت كه جان خود را فداى من كند.

24- مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُفَقَدْ فَضَّلَهُ اللّهُ، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهُ.

هان مردمان! او رابرتر بدانيد كه خداوند او رابرترى داده و پيشوايى او را پذيرا باشيد كه خداوند او را (به امامت) نصب كرده است.

25- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌمِنَ اللّهِ، وَلَنْ يَتُوبَ اللّهُ عَلى أَحَدٍ أَنْكَرَ وِلايَتَهُ وَلَنْيَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَفْعَلَ ذالِكَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُوَأَنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُأُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.

هان مردمان! او امام از جانب خداست و خداوند هرگزتوبه‏ى منكر او را نپذيرد و چنين كسى را نيامرزد . اين است روش قطعى‏خداونددرباره‏ى ناسازگار با امامت على و حتماً او را به عذاب دردناك جاودانه كيفر خواهدكرد . پس ، از مخالفت او بهراسيد ؛ و گرنه خواهيد افتاد " در آتشى كه آتش‏گيره‏ى آنمردمان‏اند و سنگ" (تحريم / 6) " كه براى حق‏ستيزان آماده شده است" . (آل‏عمران/ 131)

26- مَعاشِرَالنّاسِ، بى ـ وَاللَّهِـ بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلينَ، وَأَنَا ـ (وَاللَّهِ) ـ خاتَمُ الْأَنْبِياءِ وَالْمُرْسَلينَ والْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الَْمخْلوقينَمِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذالِكَ فَقَدْ كَفَرَكُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْشَكَّ فى كُلِّ ما أُنْزِلَ إِلَىَّ، وَمَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّةِفَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاكُّ فينا فِى‏النّارِ.

هان مردمان! به خدا كه پيامبران پيشين به ظهورمبشارت داده‏اند و همانا من فرجام آنان و برهان بر آفريدگانِ آسمانيان و زمينيانم. آن‏كس كه راستى و درستى مرا باور نكند ، به كفر جاهلى گذشته درآمده و ترديد درسخنان امروزم ، همسنگ ترديد در تمامى محتواى رسالت من است و ناباورى در امامت يكىاز امامان ، به‏سان ناباورى در تمامى آنان است و جايگاه ناباوران امامت ما ، آتشدوزخ خواهد بود.

27- مَعاشِرَالنّاسِ،حَبانِىَ‏اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَىَّ وَإِحْساناً مِنْهُ إِلَىَّ وَلا إِلاهَ إِلاّهُوَ، أَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّىأَبَدَ الْآبِدينَ وَدَهْرَالدّاهِرينَ وَ عَلى‏ كُلِّ حالٍ.

هان مردمان! خداوند عزّوجلّ از روى منّت و احسانخويش ، اين برترى را به من پيش‏كش كرده و خدايى جز او نيست . هشدار كه تمامىستايش‏هاى من در تمامى روزگاران و هر حال و مقام، ويژه‏ى اوست.

28- مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُواعَلِيّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ و أُنْثى ما أَنْزَلَاللَّهُ الرِّزْقَ وَبَقِىَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌمَنْ رَدَّ عَلَىَّ قَوْلى هذا وَلَمْ يُوافِقْهُ. أَلا إِنَّ جَبْرئيلَ خَبَّرنىعَنِ اللَّهِ تَعالى بِذالِكَ وَيَقُولُ: «مَنْ عادى عَلِيّاً وَلَمْ يَتَوَلَّهُفَعَلَيْهِ لَعْنَتى وَ غَضَبى»، (وَلْتَنْظُرْنَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍوَاتَّقُوااللَّهَ ـ أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها ـ إِنَّاللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).

هان مردمان! على را برتر دانيد كه او برترينِ مردانو زنان ، پس از من است تا آن هنگام كه آفرينش برپاست و روزى‏شان فرود آيد . دورِدور باد ، از مهر خداوند و خشمِ خشم باد ، بر آن‏كه اين گفته‏ام را نپذيرد و با منسازگار نباشد . هان! آگاه باشيد جبرئيل از سوى خداوند خبرم داد: هر كه با على ستيزدو بر ولايت او گردن نگذارد ، نفرين و خشم من بر او باد . " البتّه بايست هر كسبنگرد كه براى فرداى خويش چه پيش فرستاده . پس تقوا پيشه كنيد " (حشر / 18) و ازناسازى با على بپرهيزيد ؛ " مباد كه گام‏هايتان پس از استوارى درلغزد" (نحل / 94) " و همانا خداوند بر كردارتان آگاه است " . (حشر / 18)

29- مَعاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُجَنْبُ اللَّهِ الَّذى ذَكَرَ فى كِتابِهِ العَزيزِ، فَقالَ تعالى‏ (مُخْبِراًعَمَّنْ يُخالِفُهُ): (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فىجَنْبِ اللَّهِ).

هان مردمان! او هم‏جوار و همسايه‏ى خداوند است كهدر كتاب گران‏قدر خود (قرآن) او را ياد كرده و درباره‏ى ستيزندگان با او فرموده: " مبادا كسى در روز قيامت بگويد: افسوس كه درباره‏ى هم‏جوار و همسايه‏ى خداوند كوتاهى

صفحه7 از26

دفتر معاونت فرهنگی دانشجویی  : مشهد ، میدان آزادی - پردیس دانشگاه - ساختمان شماره سه دانشگاه، (دانشکده داروسازی قدیم) طبقه اول
مدیریت دانشجویی :مشهد ، میدان آزادی - پردیس دانشگاه - ساختمان شماره سه دانشگاه، (دانشکده داروسازی قدیم) طبقه اول
مـدیـریت تـربیت بـدنـی : مشهد ، وکیل آباد 2 ( انتهای بلوار باهنر )
مدیریت فرهنگی:مشهد ، میدان آزادی - پردیس دانشگاه - ساختمان شماره سه دانشگاه، (دانشکده داروسازی قدیم) طبقه اول
خوابگاه هـای دانشجــویـی پـردیس : مشهـد ، وکیل آباد 2 -  ( انتهای بلـوار باهنـر )
روابط عمومی : مشهد ، میدان آزادی - پردیس دانشگاه - ساختمان شماره سه دانشگاه، (دانشکده داروسازی قدیم) طبقه اول
تلفکس دفتر معاونت فرهنگی دانشجویی : ۳۸۸۲۰۰۴۵-۰۵۱
مدیریت دانشجویی :۳۸۸۲۳۲۶۰ - ۰۵۱ داخلی ۴۱۰
مدیریت تربیت بدنی : ۳۸۸۲۰۰۵۳ - ۰۵۱
مدیریت فرهنگی: ۳۸۸۲۳۲۶۰-۰۵۱ داخلی ۴۰۳
خوابگاه های دانشجویی پردیس: ۳۸۸۲۸۲۹۹ - ۰۵۱