رمز شهادت

شهید ایت الله سعیدی، به قرآن و معارف قرآنی اهتمام خاصی داشتند و پیوسته با قرآن مأنوس بودند و به همین جهت یك قرآن با خط بسیار خوب همراهشان همیشه بود و بعد از آنكه ایشان برای آخرین بار دستگیر می‌شوند و پی می‌برند كه می‌خواهند كار او را تمام كنند و او را به شهادت برسانند، وصیتنامه بسیار مختصری را پشت جلد قرآنشان می‌نویسند. از جمله نكات این وصیتنامه این است من راضی نیستم برای من خرج بكنید. اگر مجلسی می‌گیرید، مسائل شرعی را برای مردم بیان كنید. سپس به فرزندان خود می‌گویند از ایات 152 تا 157 از سورة دوم غفلت نورزند.

به هر حال این وصیتنامه را امضا می‌كنند و ساواك هم متوجه نمی‌شود و قرآن را به خانواده ایشان می‌دهند . ما هم می‌دانستیم كه ایشان را شهید كردند. علمای بزرگ مثل ایت الله شهید مطهری، شهید مفتح، مرحوم ایت الله طالقانی و دیگر علما و بزرگان در منزل ما جمع شده بودند و خیلی دوست داشتند كه بدانند ایشان را شهید نموده‌اند. برای اثبات این امر به دنبال سندی می‌گشتند؛ تا اینكه مرحوم شهید ایت الله مطهری می‌فرمایند اگر وصیتنامه‌ای هست، بیاورید. ما هم گفتیم وصیتنامة مختصری ایشان روی جلد قرآن نوشته‌اند. ایشان با شهید مفتح وصیتنامه را مطالعه می‌فرمایند؛ تا اینكه به این نكته می‌رسند كه از ایات 152 تا 157 غفلت نورزید.در قسمتی از این ایات آمده: « وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ» بقره/154. وقتی به اینجا می‌رسند، شروع به گریه‌كردن می‌كنند و مطمئن می‌شوند كه او را شهید كرده‌اند و آن‌گاه سرشان را روی دوش همدیگر می‌گذارند با صدای بلند گریه می‌كنند. البته راههای دیگری هم برای پی بردن به شهادت ایت الله سعیدی وجود داشت؛ مثلاً سلولهای مرحوم شهید ایت الله فاضلی و یكی از ملی‌گرایان، نزدیك سلول ایشان بود. آنها نقل كرده‌اند كه ناگهان برقها را قطع كردند و فریادی از سلول پدر شما شنیده شد. سپس برقها را روشن و درهای سلولها را باز كردند. بعد ما رفتیم و دیدیم كه جنازة شهید سعیدی روی زمین افتاده و عمامه ایشان داخل دهان است. به وسیله عمامه او را خفه كرده بودند.

حلقه انس

ما از قدیم در خانه‌مان جلسات قرآن داشتیم و مرحوم شهید مشوق این كار بودند. ایشان در مسجد هم برای جوانها و نوجوانها برنامه‌های قرآنی داشتند و با اینكه در آن موقع از جهت مادی در مضیقه بودند، برای آنها جایزه‌های خیلی خوبی تهیه می‌كردند؛ مثلاً در آن زمان ساعت، خیلی ارزش داشت و او به عنوان جایزه ساعت می‌داد. شهید سعیدی بسیار تأكید داشتند كه اگر هفتة دیگر ببینم شما پیشرفت كرده‌اید، جلسه را ادامه می‌دهم و توجه داشتند كه جوانها حتماً كار كنند و پیشرفت داشته باشند. خود من شاهد بودم كه چگونه جوانها می‌آمدند و دور ایشان حلقه می‌زدند، مخصوصاً در ایام عزاداریها با آنها عزاداری می‌نمودند. ایشان می‌رفتند پایین مجلس و با بچه‌ها عزاداری می‌كردند و پیوسته می‌فرمودند كه به این جوانها خیلی بها بدهید كه آنها ستون فقرات این جامعه هستند.

هدیه حفظ قرآن