بسمه تعالي
دانشگاه علوم پزشكي مشهد
معاونت دانشجويي فرهنگي
مركزمشاوره وخدمات روانشناختي
سلسله جزوات ومباحث بهداشت روان
(جزوه شماه4-86)
جوان و جستجوي هويت
" جستجوي يك جوان در پي هويت ، از برخي لحاظ همان جستجوي معناي زندگي است."(اريكسون)
"مقدمه"
از واژه هاي پر معناي ادبيات نوجواني و جواني ، " هويت " مي باشد معناي اين عبارت همزماني آغاز تأمل و تفكر درهويت خويش و شروع نوجواني است. پديده اي كه بعدها و در سالهاي جواني به صورت تكوين هويت يابحران هويت ظاهر مي شود. لذا مهمترين سالهاي زندگي يعني دوران نوجواني و جواني عرصه تجلي شكل گيري و يا از هم پاشيدگي هويت مي باشد.
" تعريف هويت"
در ميان تعاريف متنوعي كه در باب هويت فرد ذكر شده اظهار نظر " جان گاردنر" از صراحت وجامعيت بيشتري برخوردار است . او مي نويسد:" يك فرد جوان بايد بياموزد كه بيش از هر چيز خودش باشد ، در جايي كه بيشترين ارزش را براي ديگران دارد - ديگراني كه مطمئنا ً براي او نيز عزيزتر از هر چيز ديگر هستند مراد از اصطلاح " هويت " چنين رابطه متقابلي است كه متضمن يكي بودن با خويشتن و در عين حال به نوعي سهيم شدن با زندگي دروني ديگران است."
" مفهوم بحران هويت"
مطابق تعريف مذكورحفظ تعادل ميان " وحدت با خود" و " حضور در تجربه باطني ديگران" از نشانه هاي احراز هويت محسوب مي شود بر اين اساس هر گاه تعادل مذكور بر هم خورده و حالت عدم توازن ميا ن آنها به وجود آيد نوعي اختلال يا بحران در هويت پديدار مي شود آن وضعيت را اريك فروم با زيبايي خاصي چنين توصيف مي كند :" لزوم همرنگ شدن {با ديگران} با از دست رفتن هويت بيشتر مي شود."
انگيختگي و فرديت است." اريكسون" نيز بحران هويت را در عدم توانايي نوجوان براي قبول نقشي كه جامعه از او انتظار دارد ، معنا مي كند. شايدمشكلات متعددي باشد كه فرد در سالهاي بعد زندگي به جهت بحران هويت با آن مواجه خواهد شد.
" زمينه هاي پيدايش بحران هويت"
از چالش هاي مهم مبحث حاضر چگونگي نفوذ پدپده بحران هويت در فرهنگ تفكر و باورهاي قشرهايي از جامعه ماست . برخي از زمينه هاي تاريخي ظهور بحران به شيوه بر خورد ما با تمدن غرب در حدود دويست سال پيش بر مي گردد . آن زمان غرب در موقعيت بسيار خوبي از جهت پيشرفتهاي علمي قرار داشت ولي روش پيشينيان ما عمدتاً بر دو رويكرد در قبال تحولات اروپا متكي بود: الف) طرد ، نفي و انكارو. ب) مرعوب شدن، خودباختگي وتسليم. و رويكرد سومي كه مبتني بر اخذ و اقتباس آگاهانه از پيشرفتهاي علمي و صنعتي غرب همراه با حفظ ارزشها، اصالتهاوفرهنگ و تمدن خودي باشد، چندان مورد توجه قرار نگرفت و لذا فاصله موجود ميان ما و غرب از لحاظ علمي و فني بيشتر شد و زمينه ساز اين تفكر گرديد كه براي جبران گذشته ها وپر كردن فاصله طولاني به وجود آمده چاره اي جز غرب گرايي ، غرب باوري و غرب پرستي نيست . لازمه اين گرايش به فرهنگ غربي جداشدن و دست كشيدن از هويت و فرهنگ خودي بود. لذا اين باور در اذهان عده اي به وجود آمد كه قطع پيوند با ريشه هاي فرهنگ و تمدن اسلامي و ايراني و نفي خويشتن تنها راه چاره است . همانگونه كه برخي نظير " تقي زاده " بر اين باور بودند كه " هيچ راهي براي ما نمانده است جز اينكه از سر تا پا فرنگي شويم".
علاوه بر زمينه هاي تاريخي ، برخي عوامل موجود در عصر جديد نيز به بحران هويت دامن زده است مسايلي نظير گسست فرهنگي ، فرد گرائي افراطي سكولاريسم ، تضاد نسلها، تغييرات پر شتاب زندگي ، خلأ آرماني ، فقدان عامل دين و مذهب ، پديده كلان شهرهاي بزرگ و نظام نا كار آمد آموزش و پرورش هر يك در جاي خود ، اثرات تعيين كننده اي بر بحران هويت داشته و روند آن را شتاب بخشيده است كه فرصت پرداختن به همه آنها نيست وليكن از باب اشاره ،به گفتاري از مارسيا‹ 1985› اكتفا مي كنيم . به گفته وي " در جوامعي كه مذهب وجود ندارد ، نوجوانان بحران {هويت} شديدتري را تجربه مي كنند چرا كه مذهب به مهمترين سؤالات نوجوانان يعني : از كجا آمده ام ؟ چه كسي هستم ؟ به كجا خواهم رفت و چه بايد بكنم ؟ پاسخ مي دهد."
" راه كارها وپيشنهادها"
غالبا ًراه كارهاي اساسي متكي بر شناخت دقيق مسأله بوده ورابطه منطقي باآن دارد . در اين مورد نيز همين قاعده صادق است و در كوتاه مدت و دراز مدت ، پيشنهادهاي مشتمل بر جنبه علمي و كاربردي و قابل طرح مورد نياز را انجام داد:
نسبت به خود، زندگي و نقشي كه او مي تواند ايفا نمايد، منجر شود.
ب- بازنگري در محتوي مضمون و شيوه ارائه برنامه هاي ويژه كودكان ، نوجوانان و جوانان در صدا وسيما به گونه اي كه به ايجاد دلبستگي عميق نسبت به فرهنگ و تمدن اسلامي و ايراني منجر شده و در يافتن هويت فرهنگي و هويت تمدني آنان را ياري دهد.
ج- تلاش در جهت حل معضل كاهش انگيزه تحصيلي ، ترك تحصيل ، توقف پشت ديوار بلند كنكور و بيكاري كه هر يك عامل مهمي در ايجاد سر خوردگي و بي هويتي است.در كوتاه مدت نيز اقدامات قابل پيشنهاد عبارتند از:
1. تقويت زمينه هاي تبادل فكري و هم انديشي با نسل جوان به منظور درك مشكلات و معضلات دروني آنان و پاسخ به پرسشهاي بنيادين .
2. توسعه مناسبات ميان والدين و فرزندان از حيث عاطفي ، روحي و كلامي به منظورجلب اعتماد نسل جوان و در نهايت گرايش به الگو پذيري با هدف تحكيم هويت خانوادگي آنان.
3. تقويت زمينه هاي بروز و حضور نوجوانان و جوانان در عرصه هاي مشاركت و تصميم گيري هاي اجتماعي با هدف تحكيم هويت جمعي آنان .
4. ياري رساندن به نوجوانان و جوانان براي شناخت هر چه بيشتر توانمنديهايشان تا علاوه بر متناسب بودن انتظارات آنان از خويش با توانمنديها ، اين گروه سني بتوانند موفقيت هاي بيشتري در تحصيل ، شغل و زندگي بدست آورند با هدف تحكيم هويت شخصي آنان.
5. تشويق اطرافيان نوجوان و جوان به ويژه اولياء و مربيان براي اين منظور كه در سنين مذكور به فرد از منظر جديدي به عنوان " مشاور " به او نگريسته شود و در عمل نيز آنچه كه لازمه تحقيق اين رويكرد مي باشد ، مراعات گرددتا اين تحقيق اين رويكرد مي باشد مراعات گردد تا اين نسل عملا ً احساس منزلت و شخصيت قابل احترام نموده و در نهايت احساس هويتي ارزشمند و با افتخارنمايد.
6. تفهيم اين واقعيت به نسل جوان كه " زندگي كردن" غير از " با معنا زندگي كردن " است اينها دو چيزجدا از يكديگرند " زندگي كردن " به خودي خود افتخاري نمي آفريند وليكن بامعنا زيستن در خور افتخار و تكريم خاصي است.
7. ايجاد و تقويت زمينه هايي كه به مددآن نوجوان و جوانان قادر به تفكر منتقدانه نسبت به فرهنگ بيگانه و به ويژه فرهنگ غرب باشند اين امر زمينه رابراي تكوين هويت فرهنگي پايدار و برخورد مؤثر با هجوم فرهنگي مهيا مي كند.