معاونت فرهنگی و دانشجویی

بعثت درکلام حاندان رسالت

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

بعثت درکلام حاندان رسالت

در مورد بعثت نبى‏اكرم ‏حضرت محمد بن عبدالله صلى‏الله‏عليه‏وآله، سخنهاى بسيارى ‏گفته شده و شاعران، اديبان، حكيمان ‏و نويسندگان، هريك به فراخور حال ‏خود، اين واقعه شگرف را به نظم و نثركشيده‏اند.

اما هيچ ‏كس مانند خاندان‏ پيامبر خاتم صلى‏الله‏عليه‏وآله، كه ‏در درك اسرار بعثت، يگانه همه اعصار و در شيوايى و رسايى سخن، سرآمد روزگار بوده‏اند، نتوانسته است ‏حق ‏مطلب را ادا كند و چنانكه شايسته اين ‏رويداد عظيم است در مورد آن سخن ‏گويد.

از اين رو گزيده‏اى‏ از بيانات دو گل سرسبد خاندان‏ رسالت، امير بيان مولا على بن‏ابى‏طالب عليه‏السلام، و سيده زنان حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام را تقديم مي نماييم.

بعثت در كلام امير مؤمنان على عليه‏السلام

در اولين خطبه نهج‏البلاغه، اميرمؤمنان عليه‏السلام، درباره پيامبران ‏و ازجمله پيامبرخاتم مى‏فرمايد:

"پس هرچند گاه پيامبرانى فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق الست ‏بگزارند، و نعمت ‏فراموش كرده را به ياد آرند. با حجت وتبليغ، چراغ معرفتشان را بيفروزند تا به آيتهاى خدا چشم دوزند، از آسمانى‏ بالا برده و زمينى زيرشان گسترده، وآنچه بدان زنده‏اند و چسان مى‏ميرند و ناپاينده‏اند، و بيماريهاى پيركننده ‏و بلاهاى پياپى رسنده. و هيچگاه ‏نبود كه خدا آفريدگان را بى ‏پيامبر بدارد، يا كتابى در دسترس آنان‏ نگذارد، يا حجتى بر آنان نگمارد، يا از نشان دادن راه راست دريغ دارد.

پيامبران كه اندك بودند و مخالفشان ‏بسيار، و در دام شيطان گرفتار، در كارخويش درنماندند و دعوت حق را به‏ مردم رساندند. گاه پيامبر پيشين نام‏ پيامبر پس ازخود را شنيده، و گاه ‏وصف پيامبر پسين را به امت ‏خويش ‏گفته. زمان اين چنين گذرى شد. پدران رفتند و پسران‏ جاى آنان را گرفتند تا آنكه خداى‏ سبحان محمد صلى‏الله‏ عليه ‏و آله، را پيامبرى داد تا دور رسالت را به پايان ‏رساند و وعده حق را به وفا مقرون‏ گرداند، طومار نبوت او به مهر پيامبران ممهور و نشانه‏هاى او دركتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه‏ مبارك و موجب سرور، حال آن که مردم ‏زمين، هردسته به كيشى گردن نهاده ‏بودند، و هرگروه پى خواهشى افتاده ، و در خدمت آيينى ايستاده، يا خدا را همانند آفريدگان دانسته، يا صفتى كه ‏سزاى او نيست ‏بدو بسته، يا به بتى‏ پيوسته و ازخدا گسسته. پروردگار، آنان را بدو از گمراهى به رستگارى‏ كشاند و از تاريكى ونادانى رهاند.

سپس ديدار خود را براى محمد صلى‏الله ‏عليه ‏وآله گزيد – و درجوارخويش او را پسنديد - و از اين جهانش ‏رهانيد. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلى نشيند، و بيش از اين سختى ‏اين جهان نبيند.

پس بزرگوارانه او را ديدار ارزانى ‏داشت و او ميراثى كه پيامبران ‏مى‏نهند براى شما گذاشت، چه آنان ‏امت ‏خويش را وانگذارند مگر با نشان ‏دادن راهى روشن و نشانه‏اى معين.

كتاب پروردگار در دسترس ‏شماست، حلال و حرام آن پيداست، واجب و مستحب آن هويداست، ناسخ ‏و منسوخش روشن، رخصت و عزيمت‏ آن معين، خاص و عامش معلوم، پند ومثلهايش مفهوم، مطلق و مقيدش‏ پديدار، محكم و متشابهش آشكار، مجمل آن تفسيرشده، و نامفهومش ‏تعبيرشده، از حكمى كه بدانند و انجام‏ دادنى است، و آنچه ندانند وواگذاردنى است، حكمى است وجوب ‏آن درقرآن معين، و نسخ آن در سنت ‏مبرهن، و حكمى كه سنت گويد بايد، و كتاب رخصت دهد كه ترك آن شايد، وحكمى كه در وقتى خاص بر مكلف‏ نوشته است، وچون وقتش سپرى شد تكليف کرده است، و حرامهايى ‏ناهمسان، با كيفرهايى سخت و يا آسان، گناهى بزرگ كه كيفرش آتش ‏آن جهان است، و گناهى خرد كه براى ‏توبه كننده اميد غفران است، يا آنچه ‏مقبول، ميان دشوار و آسان است." (1)

آن حضرت در قسمتى از خطبه ‏33 بعثت پيامبراكرم صلى‏الله ‏عليه ‏و آله را چنين توصيف‏ مى‏كند:

"خدا محمد را برانگيخت و از عرب ‏كسى كتابى نخوانده بود و دعوى ‏پيامبرى نكرده بود. محمد صلى‏الله‏ عليه ‏وآله، مردم را به راهى ‏كه بايست كشاند، و در جايى كه بايد نشاند، و به رستگارى رساند، تا آن كه ‏كارشان استوار و جمعيتشان پايدارگرديد." (2)

در خطبه 94 نيز در وصف سلسله‏ پيامبران الهى مى‏فرمايد:

پس آنان را در بهترين وديعت‏ جاى به امانت‏ سپرد، و در نيكوترين ‏قرارگاه مستقر كرد. از پشتى به پشت ‏ديگرش داد، همگى بزرگوار، چون‏ يكى از آنان درگذشت، ديگرى براى ‏حمايت دين برخاست، و جانشين اوگشت، تا آن كه تشريف بزرگوارى ازسوى خداى بارى، به محمد صلى ‏الله‏ عليه ‏وآله رسيد، و او را ازبهترين خاندان و گراميترين دودمان ‏بركشيد. از درختى كه پيامبران خود را ازآن جدا كرد، و امينان خويش را برگزيد و بيرون آورد. فرزندان او بهترين فرزندانند، و خاندانش ‏نيكوترين خاندان و دودمان او بهترين دودمان. در گرداگرد مكه ‏روييدند، و دركشتزار بزرگوارى‏ باليدند. شاخه‏هايشان بلند و سر به ‏آسمان كشيده است و دست كسى به ‏ميوه آن نارسيده.

او پيشواى كسى است كه راه ‏پرهيزگارى پويد، و چراغ کسي است كه ‏راهنمايى جويد. چراغى است كه پرتو آن دميد، ودرخششى است كه روشنى‏ آن بلند گرديد، و آتشزنه‏اى است، كه ‏نور آن درخشيد. رفتاراو ميانه‏روى‏ در كار است، و شريعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داورى او عدالت است - و ستم ‏را براندازد - او را هنگامى فرستاد كه‏پيامبران نبودند (و مردمان ) به خطاكار مى‏نمودند، و امتان در نادانى مى‏غنودند.

خداتان بيامرزاد! به كار پردازيد، و نشانه‏هاى آشكار را پيشواى خود سازيد تا كه راه گشاده است و راست، و شما را به خانه‏اى مى‏خواند كه ‏سلامت آنجاست. شما در خانه‏اى به ‏سر مى‏بريد كه بايد خشنودى خدا را درآن به دست آريد، درمهلت وآسايش خاطرى كه داريد، كه نامه‏ها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تن‏ها درست است و زبانها گردان. توبه شنيده است و كردارها پذيرفته." (3)

اميرمؤمنان عليه‏السلام، درخطبه 95 به توصيف وضعيت ‏مردمان تا پيش از برانگيخته شدن‏ حضرت ختمى مرتبت محمد صلى‏الله ‏عليه ‏و آله پرداخته، ‏مى‏فرمايد:

او را برانگيخت، حالى كه مردم ‏سرگردان بودند، و بيراهه فتنه را مى‏پيمودند. هوا و هوسشان سرگشته‏ ساخته، بزرگى خواهى‏شان به ‏فرودستى انداخته، از نادانى گرفتار.

او كه درود خدا بر وى باد، خيرخواهى‏ را به نهايت رساند، و از طريق حكمت و موعظه نيكو مردم ‏را به خدا خواند."(4)

آن حضرت در قسمتى از خطبه ‏96 نيز حضرت ختمى مرتبت را چنين ‏توصيف مى‏كند:

" قرارگاه او بهترين قرارگاه است. و خاندان او را شريفترين پايگاه است، ازكانهاى ارجمندى و كرامت، و مهدهاى ‏پاكيزگى وعفت. دلهاى نيكوكاران به‏ سوى او گرديده. ديده‏ها در پى او دويده. كينه‏ها را بدو بنهفت و خونها به بركت او بخفت. مؤمنان را بدو، برادران هم‏ كيش ساخت، و جمع كافران ‏را پريش، خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزيزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشكل است وخاموشى او زبانى گويا براى اهل دل." (5)

و سرانجام در خطبه 110 در وصف پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله مى‏فرمايد:

"دنيا را خوار ديد و كوچكش شمرد، سبكش گرفت و هيچش به حساب ‏آورد، و دانست كه خدا دنيا را ازاوگرفت چون چنين خواسته بود، و ديگرى را ارزانى داشت چون حقيرمى‏بود. پس به دل از آن روى ‏برگرداند، و يادش را در خاطر خويش ‏ميراند، و دوست داشت كه زينت دنيا ازديده‏اش نهان شود تا از آن رختى ‏گرانبها نگزيند، و اميد ماندن در آن به‏ دلش ننشيند. رسالت پروردگار را چنان رساند، كه براى كسى جاى عذر نماند، و امت‏ خود را اندرز گفت و ترساند، و مژده بهشتشان داد، و بدان‏ خواند.

ما درخت نبوتيم و فرود آمد نگاه ‏رسالت، و جاى آمد و شد فرشتگان ‏رحمت، و كانهاى دانش وچشمه‏ سارهاى بينش. ياور و دوست ‏ما، اميد رحمت مى‏برد، و دشمن وكينه جوى ما، انتظار قهر و سطوت." (6)

بعثت در كلام فاطمه زهراعليهاالسلام

پاره تن رسول خدا، حضرت‏ فاطمه زهرا عليهاالسلام، كه در خانه‏ وحى پرورده شده بود و صداى بال ‏جبرئيل را شنيده بود، پس از رحلت ‏نبى‏اكرم صلى‏الله‏ عليه ‏و آله، و در پى‏ جفاى بزرگى كه مردم در حق‏ خاندان او روا داشتند، با قلبى پرخون ‏به مسجد مدينه درآمده و رو به مردم‏ غفلت ‏زده خطبه‏اى ايراد مى‏كند كه در تاريخ سخنوران عرب جاودانه ‏مى‏شود. آن حضرت در اين خطبه به‏ زيباترين بيان، بعثت و رسالت ‏نبى‏اكرم را به ‏وصف مى‏كشند و حال و روز مردم ‏جزيرة العرب را قبل و بعد از بعثت ‏به ‏تصوير درمى‏آوردند.

حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام، در ابتداى خطبه مزبور به حمد و ثناى الهى پرداخته ومى‏فرمايد:

" ستايش خداى را بر آنچه ارزانى ‏داشت و سپاس او را بر انديشه نيكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى‏ فراگير كه از چشمه لطفش جوشيد. وعطاهاى فراوان كه بخشيد. ونثار احسان كه پياپى پاشيد. نعمتهايى كه‏ از شمار،افزون است. و پاداش آن از توان بيرون. و درك نهايتش نه در حد انديشه ناموزون. سپاس را مايه فزونى نعمت نمود. و ستايش را سبب فراوانى پاداش‏فرمود. و به درخواست پياپى برعطاى خود بيفزود. گواهى مى‏دهم كه‏ خداى جهان يكى است. و جز او خدايى ‏نيست. ترجمان اين گواهى دوستى‏ بى‏آلايش است. و پاى ‏بندان اين اعتقاد، دلهاى با بينش. و راهنماى رسيدن‏ بدان، چراغ دانش. خدايى كه ديدگان او را ديدن نتوانند، و گمانها چونى وچگونگى او را ندانند. همه چيز را ازهيچ پديد آورد. و بى‏نمونه‏اى انشا كرد. نه به آفرينش آنها نيازى داشت. و نه ازآن خلقت ‏سودى برداشت. جزآن كه خواست قدرتش را آشكار سازد وآفريدگان را بنده‏وار بنوازد. و بانگ ‏دعوتش را درجهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارى نهاد. و نافرمانان ‏را به كيفر بيم داد. تا بندگان را ازعقوبت ‏برهاند، و به بهشت كشاند. "(7)

آن حضرت در ادامه در بيان‏آفرينش و بعثت‏ حضرت‏ ختمى ‏مرتبت مى‏فرمايد:

" گواهى مى‏دهم كه پدرم محمد بنده ‏او و فرستاده اوست. پيش از آن كه او را بيافريند او را برگزيد. و پيش از پيمبرى ‏تشريف انتخاب بخشيد و به(خوب) ناميش ‏ناميد كه مى‏سزيد.

و اين هنگامى بود كه آفريدگان از ديده نهان بودند. و در پس پرده بيم‏ نگران. و در پهنه بيابان عدم ‏سرگردان. پروردگار بزرگ پايان همه‏ كارها را دانا بود. و بر دگرگونى‏هاى‏ روزگار در محيط بينا. و به سرنوشت ‏هر چيز آشنا. محمد صلى‏الله ‏عليه ‏و آله را برانگيخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را مقدرساخته به انجام رساند. پيغمبر كه ‏درود خدا بر او باد ، ديد: هر فرقه‏اى‏ دينى گزيده. و هر گروه در روشنايى‏ شعله‏اى خزيده. و هر دسته‏اى به بتى ‏نماز برده. و همگان ياد خدايى را كه ‏مى‏شناسند از خاطر سترده‏اند.

پس خداى بزرگ تاريكيها را به ‏نور محمد روشن ساخت. و دلها را از تيرگى كفر بپرداخت. و پرده‏هايى كه‏ بر ديده‏ها افتاده بود به يك سوانداخت. سپس از روى گزينش ومهربانى جوار خويش را بدو ارزانى‏ داشت. و رنج اين جهان كه خوش ‏نمى‏داشت، از دل او برداشت. و او را درجهان فرشتگان مقرب گماشت. و چتر دولتش را در همسايگى خود افراشت. و طغراى مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت.

درود خدا و بركات او بر محمد صلى‏الله‏ عليه ‏و آله پيغمبر رحمت، امين وحى و رسالت و گزيده ازآفريدگان و امت ‏باد." (8)

آنگاه رو به مجلسيان كرده وآنچه را كه پيامبر خاتم (ص) بر آنها ارزانى ‏داشته بود، چنين برمى‏شمارد:

شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال وحرام، و حاملان دين و احكام، وامانت ‏داران حق و رسانندگان آن به ‏خلقيد.

حقى را از خدا عهده داريد. و عهدى ‏را كه با او بسته‏ايد پذيرفتار. ما خاندان را، در ميان شما به خلافت ‏گماشت و تاويل كتاب‏الله را به عهده ‏ما گذاشت. حجتهاى آن آشكار است، وآنچه درباره ماست پديدار. و برهان ‏آن روشن. و ازتاريكى گمان به كنار. وآواى آن در گوش مايه آرام و قرار. وپيرويش راهگشاى روضه رحمت ‏پروردگار، و شنونده آن در دو جهان ‏رستگار.

دليلهاى روشن الهى را در پرتو آيتهاى آن توان ديد. و تفسير احكام ‏واجب او را از مضمون آن بايد شنيد.

حرامهاى خدا را بيان ‏دارنده است. و حلالهاى او را رخصت ‏دهنده. ومستحبات را نماينده . و شريعت را راه گشاينده. و اين همه را با رساترين ‏تعبير گوينده. و با روشنترين بيان ‏رساننده. سپس ايمان را واجب فرمود.

و بدان زنگ شرك را از دلهاتان زدود.

و با نماز خودپرستى را از شما دورنمود. روزه را نشان ‏دهنده‏ دوستى ساخت. و زكات را مايه افزايش روزى بى ‏دريغ. و حج را آزماينده درجات دين. و عدالت را نمودار مرتبه يقين. و پيروى ما را مايه‏ وفاق. و امامت ما را مانع افتراق. ودوستى ما را عزت مسلمانى. و بازداشتن نفس را موجب نجات، و قصاص را سبب بقاي زندگانى. وفا به‏ نذر را موجب آمرزش كرد. و تمام ‏پرداختن پيمانه و وزن را مانع از كم ‏فروشى و كاهش. فرمود مى‏خوارگى نكنند تا تن و جان ازپليدى پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خويشتن را سزاوار لعنت نسازند. دزدى را منع كرد تا راه‏ عفت پويند. و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص طريق يكتاپرستى جويند«پس چنانكه بايد، ترس از خدا را پيشه‏ گيريد و جزمسلمان مميريد!» آنچه ‏فرموده است ‏بجا آريد و خود را از آنچه ‏نهى كرده بازداريد كه «تنها دانايان ازخدا مى‏ترسند»." (9)

حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش ديگرى از اين خطبه به تلاشى‏ كه پدر ارجمندش براى گسترش ‏توحيد و اسلام متحمل شد اشاره‏ كرده و مى‏فرمايد:

مردم، چنانكه در آغاز سخن گفتم:

"من فاطمه‏ام و پدرم محمد صلى‏الله ‏عليه ‏وآله است «همانا پيغمبرى از ميان شما به سوى شما آمد كه رنج ‏شما بر او دشوار بود، و به‏ گرويدنتان اميدوار و بر مؤمنان ‏مهربان و غمخوار».

صبح ايمان دميد. و نقاب از چهره‏ حقيقت فرو كشيد. زبان پيشواى دين ‏در مقال شد. و شياطين سخنورلال. "(10)

آن حضرت وضعيت مردم را در پيش از بعثت چنين به تصوير مى‏كشد:

" در آن هنگام شما مردم بر كنارمغاكى از آتش بوديد خوار. و در ديده‏ همگان بى‏مقدار. لقمه هر خورنده. وشكار هر درنده. و لگدكوب هر رونده. و نوشيدنيتان آب گنديده و ناگوار. خوردنيتان پوست جانور و مردار.

پست و ناچيز و ترسان از هجوم‏ همسايه و هم جوار. تا آن كه خدا با فرستادن پيغمبر خود، شما را از خاك ‏مذلت‏ برداشت. و سرتان را به اوج ‏رفعت افراشت.

پس از آن همه رنجها كه ديد وسختى كه كشيد، رزم‏آوران ماجراجو، و سركشان درنده ‏خو. و جهودان دين ‏به دنيا فروش، و ترسايان ناشنواي حقيقت‏ ، از هر سو بر وى تاختند. و با او نرد مخالفت ‏باختند.

هر گاه آتش كينه افروختند، آن را خاموش ساخت. و گاهى كه گمراهى ‏سر برداشت، يا مشركى دهان به ژاژ انباشت، برادرش على را در كام آنان ‏انداخت. على عليه‏السلام بازنايستاد تا بر سر و مغز مخالفان ‏نواخت. و كار آنان با دم شمشيربساخت.

او اين رنج را براى خدا مى‏كشيد. ودر آن خشنودى پروردگار و رضاى ‏پيغمبر را مى‏ديد. و مهترى اولياى حق ‏را مى‏خريد. اما درآن روزها، شما در زندگانى راحت وآسوده و در بستر امن‏ وآسايش غنوده بوديد." (11)

فاطمه زهرا عليهاالسلام درادامه سخن به جفايى كه امت محمد صلى‏الله‏ عليه ‏وآله، پس از وفات ‏ايشان با خاندانش روا داشتند اشاره ‏كرده ومى‏فرمايد:

" چون خداى تعالى همسايگى ‏پيغمبران را براى رسول خويش گزيد، دورويى آشكار شد، و كالاى دين ‏بى‏خريدار. هر گمراهى دعوى‏ دار و هرگمنامى سالار. و هر ياوه ‏گويى دركوى و برزن در پى گرمى بازار.

شيطان از كمينگاه خود سر برآورد وشما را به خود دعوت كرد. و ديد چه ‏زود سخنش را شنيدند و سبك در پى ‏او دويديد و در دام فريبش خزيديد و به آواز او رقصيديد." (12)

پى‏نوشت ها:

1. شهيدى، سيد جعفر، ترجمه نهج‏البلاغه،صص ‏6 - 7.

2. همان، ص‏34.

3. همان، ص‏87.

4. همان، ص‏88.

5. همان.

6. همان، ص‏106.

7. شهيدى، سيد جعفر، زندگانى فاطمه ‏زهرا عليهاالسلام، صص ‏126 - 127.

8. همان، صص‏127 - 128.

9. همان، صص‏128 - 129.

10. همان، ص‏130.

11. همان، صص‏130 - 131.

12. همان، ص‏131.

منبع : تبیان