در مورد بعثت نبىاكرم حضرت محمد بن عبدالله صلىاللهعليهوآله، سخنهاى بسيارى گفته شده و شاعران، اديبان، حكيمان و نويسندگان، هريك به فراخور حال خود، اين واقعه شگرف را به نظم و نثركشيدهاند. اما هيچ كس مانند خاندان پيامبر خاتم صلىاللهعليهوآله، كه در درك اسرار بعثت، يگانه همه اعصار و در شيوايى و رسايى سخن، سرآمد روزگار بودهاند، نتوانسته است حق مطلب را ادا كند و چنانكه شايسته اين رويداد عظيم است در مورد آن سخن گويد. از اين رو گزيدهاى از بيانات دو گل سرسبد خاندان رسالت، امير بيان مولا على بنابىطالب عليهالسلام، و سيده زنان حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام را تقديم مي نماييم. بعثت در كلام امير مؤمنان على عليهالسلام در اولين خطبه نهجالبلاغه، اميرمؤمنان عليهالسلام، درباره پيامبران و ازجمله پيامبرخاتم مىفرمايد: "پس هرچند گاه پيامبرانى فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق الست بگزارند، و نعمت فراموش كرده را به ياد آرند. با حجت وتبليغ، چراغ معرفتشان را بيفروزند تا به آيتهاى خدا چشم دوزند، از آسمانى بالا برده و زمينى زيرشان گسترده، وآنچه بدان زندهاند و چسان مىميرند و ناپايندهاند، و بيماريهاى پيركننده و بلاهاى پياپى رسنده. و هيچگاه نبود كه خدا آفريدگان را بى پيامبر بدارد، يا كتابى در دسترس آنان نگذارد، يا حجتى بر آنان نگمارد، يا از نشان دادن راه راست دريغ دارد. پيامبران كه اندك بودند و مخالفشان بسيار، و در دام شيطان گرفتار، در كارخويش درنماندند و دعوت حق را به مردم رساندند. گاه پيامبر پيشين نام پيامبر پس ازخود را شنيده، و گاه وصف پيامبر پسين را به امت خويش گفته. زمان اين چنين گذرى شد. پدران رفتند و پسران جاى آنان را گرفتند تا آنكه خداى سبحان محمد صلىالله عليه و آله، را پيامبرى داد تا دور رسالت را به پايان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مهر پيامبران ممهور و نشانههاى او دركتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه مبارك و موجب سرور، حال آن که مردم زمين، هردسته به كيشى گردن نهاده بودند، و هرگروه پى خواهشى افتاده ، و در خدمت آيينى ايستاده، يا خدا را همانند آفريدگان دانسته، يا صفتى كه سزاى او نيست بدو بسته، يا به بتى پيوسته و ازخدا گسسته. پروردگار، آنان را بدو از گمراهى به رستگارى كشاند و از تاريكى ونادانى رهاند. سپس ديدار خود را براى محمد صلىالله عليه وآله گزيد – و درجوارخويش او را پسنديد - و از اين جهانش رهانيد. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلى نشيند، و بيش از اين سختى اين جهان نبيند. پس بزرگوارانه او را ديدار ارزانى داشت و او ميراثى كه پيامبران مىنهند براى شما گذاشت، چه آنان امت خويش را وانگذارند مگر با نشان دادن راهى روشن و نشانهاى معين. كتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پيداست، واجب و مستحب آن هويداست، ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزيمت آن معين، خاص و عامش معلوم، پند ومثلهايش مفهوم، مطلق و مقيدش پديدار، محكم و متشابهش آشكار، مجمل آن تفسيرشده، و نامفهومش تعبيرشده، از حكمى كه بدانند و انجام دادنى است، و آنچه ندانند وواگذاردنى است، حكمى است وجوب آن درقرآن معين، و نسخ آن در سنت مبرهن، و حكمى كه سنت گويد بايد، و كتاب رخصت دهد كه ترك آن شايد، وحكمى كه در وقتى خاص بر مكلف نوشته است، وچون وقتش سپرى شد تكليف کرده است، و حرامهايى ناهمسان، با كيفرهايى سخت و يا آسان، گناهى بزرگ كه كيفرش آتش آن جهان است، و گناهى خرد كه براى توبه كننده اميد غفران است، يا آنچه مقبول، ميان دشوار و آسان است." (1) آن حضرت در قسمتى از خطبه 33 بعثت پيامبراكرم صلىالله عليه و آله را چنين توصيف مىكند: "خدا محمد را برانگيخت و از عرب كسى كتابى نخوانده بود و دعوى پيامبرى نكرده بود. محمد صلىالله عليه وآله، مردم را به راهى كه بايست كشاند، و در جايى كه بايد نشاند، و به رستگارى رساند، تا آن كه كارشان استوار و جمعيتشان پايدارگرديد." (2) در خطبه 94 نيز در وصف سلسله پيامبران الهى مىفرمايد: پس آنان را در بهترين وديعت جاى به امانت سپرد، و در نيكوترين قرارگاه مستقر كرد. از پشتى به پشت ديگرش داد، همگى بزرگوار، چون يكى از آنان درگذشت، ديگرى براى حمايت دين برخاست، و جانشين اوگشت، تا آن كه تشريف بزرگوارى ازسوى خداى بارى، به محمد صلى الله عليه وآله رسيد، و او را ازبهترين خاندان و گراميترين دودمان بركشيد. از درختى كه پيامبران خود را ازآن جدا كرد، و امينان خويش را برگزيد و بيرون آورد. فرزندان او بهترين فرزندانند، و خاندانش نيكوترين خاندان و دودمان او بهترين دودمان. در گرداگرد مكه روييدند، و دركشتزار بزرگوارى باليدند. شاخههايشان بلند و سر به آسمان كشيده است و دست كسى به ميوه آن نارسيده. او پيشواى كسى است كه راه پرهيزگارى پويد، و چراغ کسي است كه راهنمايى جويد. چراغى است كه پرتو آن دميد، ودرخششى است كه روشنى آن بلند گرديد، و آتشزنهاى است، كه نور آن درخشيد. رفتاراو ميانهروى در كار است، و شريعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داورى او عدالت است - و ستم را براندازد - او را هنگامى فرستاد كهپيامبران نبودند (و مردمان ) به خطاكار مىنمودند، و امتان در نادانى مىغنودند. خداتان بيامرزاد! به كار پردازيد، و نشانههاى آشكار را پيشواى خود سازيد تا كه راه گشاده است و راست، و شما را به خانهاى مىخواند كه سلامت آنجاست. شما در خانهاى به سر مىبريد كه بايد خشنودى خدا را درآن به دست آريد، درمهلت وآسايش خاطرى كه داريد، كه نامهها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تنها درست است و زبانها گردان. توبه شنيده است و كردارها پذيرفته." (3) اميرمؤمنان عليهالسلام، درخطبه 95 به توصيف وضعيت مردمان تا پيش از برانگيخته شدن حضرت ختمى مرتبت محمد صلىالله عليه و آله پرداخته، مىفرمايد: او را برانگيخت، حالى كه مردم سرگردان بودند، و بيراهه فتنه را مىپيمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگى خواهىشان به فرودستى انداخته، از نادانى گرفتار. او كه درود خدا بر وى باد، خيرخواهى را به نهايت رساند، و از طريق حكمت و موعظه نيكو مردم را به خدا خواند."(4) آن حضرت در قسمتى از خطبه 96 نيز حضرت ختمى مرتبت را چنين توصيف مىكند: " قرارگاه او بهترين قرارگاه است. و خاندان او را شريفترين پايگاه است، ازكانهاى ارجمندى و كرامت، و مهدهاى پاكيزگى وعفت. دلهاى نيكوكاران به سوى او گرديده. ديدهها در پى او دويده. كينهها را بدو بنهفت و خونها به بركت او بخفت. مؤمنان را بدو، برادران هم كيش ساخت، و جمع كافران را پريش، خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزيزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشكل است وخاموشى او زبانى گويا براى اهل دل." (5) و سرانجام در خطبه 110 در وصف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: "دنيا را خوار ديد و كوچكش شمرد، سبكش گرفت و هيچش به حساب آورد، و دانست كه خدا دنيا را ازاوگرفت چون چنين خواسته بود، و ديگرى را ارزانى داشت چون حقيرمىبود. پس به دل از آن روى برگرداند، و يادش را در خاطر خويش ميراند، و دوست داشت كه زينت دنيا ازديدهاش نهان شود تا از آن رختى گرانبها نگزيند، و اميد ماندن در آن به دلش ننشيند. رسالت پروردگار را چنان رساند، كه براى كسى جاى عذر نماند، و امت خود را اندرز گفت و ترساند، و مژده بهشتشان داد، و بدان خواند. ما درخت نبوتيم و فرود آمد نگاه رسالت، و جاى آمد و شد فرشتگان رحمت، و كانهاى دانش وچشمه سارهاى بينش. ياور و دوست ما، اميد رحمت مىبرد، و دشمن وكينه جوى ما، انتظار قهر و سطوت." (6) بعثت در كلام فاطمه زهراعليهاالسلام پاره تن رسول خدا، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، كه در خانه وحى پرورده شده بود و صداى بال جبرئيل را شنيده بود، پس از رحلت نبىاكرم صلىالله عليه و آله، و در پى جفاى بزرگى كه مردم در حق خاندان او روا داشتند، با قلبى پرخون به مسجد مدينه درآمده و رو به مردم غفلت زده خطبهاى ايراد مىكند كه در تاريخ سخنوران عرب جاودانه مىشود. آن حضرت در اين خطبه به زيباترين بيان، بعثت و رسالت نبىاكرم را به وصف مىكشند و حال و روز مردم جزيرة العرب را قبل و بعد از بعثت به تصوير درمىآوردند. حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام، در ابتداى خطبه مزبور به حمد و ثناى الهى پرداخته ومىفرمايد: " ستايش خداى را بر آنچه ارزانى داشت و سپاس او را بر انديشه نيكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى فراگير كه از چشمه لطفش جوشيد. وعطاهاى فراوان كه بخشيد. ونثار احسان كه پياپى پاشيد. نعمتهايى كه از شمار،افزون است. و پاداش آن از توان بيرون. و درك نهايتش نه در حد انديشه ناموزون. سپاس را مايه فزونى نعمت نمود. و ستايش را سبب فراوانى پاداشفرمود. و به درخواست پياپى برعطاى خود بيفزود. گواهى مىدهم كه خداى جهان يكى است. و جز او خدايى نيست. ترجمان اين گواهى دوستى بىآلايش است. و پاى بندان اين اعتقاد، دلهاى با بينش. و راهنماى رسيدن بدان، چراغ دانش. خدايى كه ديدگان او را ديدن نتوانند، و گمانها چونى وچگونگى او را ندانند. همه چيز را ازهيچ پديد آورد. و بىنمونهاى انشا كرد. نه به آفرينش آنها نيازى داشت. و نه ازآن خلقت سودى برداشت. جزآن كه خواست قدرتش را آشكار سازد وآفريدگان را بندهوار بنوازد. و بانگ دعوتش را درجهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارى نهاد. و نافرمانان را به كيفر بيم داد. تا بندگان را ازعقوبت برهاند، و به بهشت كشاند. "(7) آن حضرت در ادامه در بيانآفرينش و بعثت حضرت ختمى مرتبت مىفرمايد: " گواهى مىدهم كه پدرم محمد بنده او و فرستاده اوست. پيش از آن كه او را بيافريند او را برگزيد. و پيش از پيمبرى تشريف انتخاب بخشيد و به(خوب) ناميش ناميد كه مىسزيد. و اين هنگامى بود كه آفريدگان از ديده نهان بودند. و در پس پرده بيم نگران. و در پهنه بيابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پايان همه كارها را دانا بود. و بر دگرگونىهاى روزگار در محيط بينا. و به سرنوشت هر چيز آشنا. محمد صلىالله عليه و آله را برانگيخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را مقدرساخته به انجام رساند. پيغمبر كه درود خدا بر او باد ، ديد: هر فرقهاى دينى گزيده. و هر گروه در روشنايى شعلهاى خزيده. و هر دستهاى به بتى نماز برده. و همگان ياد خدايى را كه مىشناسند از خاطر ستردهاند. پس خداى بزرگ تاريكيها را به نور محمد روشن ساخت. و دلها را از تيرگى كفر بپرداخت. و پردههايى كه بر ديدهها افتاده بود به يك سوانداخت. سپس از روى گزينش ومهربانى جوار خويش را بدو ارزانى داشت. و رنج اين جهان كه خوش نمىداشت، از دل او برداشت. و او را درجهان فرشتگان مقرب گماشت. و چتر دولتش را در همسايگى خود افراشت. و طغراى مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت. درود خدا و بركات او بر محمد صلىالله عليه و آله پيغمبر رحمت، امين وحى و رسالت و گزيده ازآفريدگان و امت باد." (8) آنگاه رو به مجلسيان كرده وآنچه را كه پيامبر خاتم (ص) بر آنها ارزانى داشته بود، چنين برمىشمارد: شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال وحرام، و حاملان دين و احكام، وامانت داران حق و رسانندگان آن به خلقيد. حقى را از خدا عهده داريد. و عهدى را كه با او بستهايد پذيرفتار. ما خاندان را، در ميان شما به خلافت گماشت و تاويل كتابالله را به عهده ما گذاشت. حجتهاى آن آشكار است، وآنچه درباره ماست پديدار. و برهان آن روشن. و ازتاريكى گمان به كنار. وآواى آن در گوش مايه آرام و قرار. وپيرويش راهگشاى روضه رحمت پروردگار، و شنونده آن در دو جهان رستگار. دليلهاى روشن الهى را در پرتو آيتهاى آن توان ديد. و تفسير احكام واجب او را از مضمون آن بايد شنيد. حرامهاى خدا را بيان دارنده است. و حلالهاى او را رخصت دهنده. ومستحبات را نماينده . و شريعت را راه گشاينده. و اين همه را با رساترين تعبير گوينده. و با روشنترين بيان رساننده. سپس ايمان را واجب فرمود. و بدان زنگ شرك را از دلهاتان زدود. و با نماز خودپرستى را از شما دورنمود. روزه را نشان دهنده دوستى ساخت. و زكات را مايه افزايش روزى بى دريغ. و حج را آزماينده درجات دين. و عدالت را نمودار مرتبه يقين. و پيروى ما را مايه وفاق. و امامت ما را مانع افتراق. ودوستى ما را عزت مسلمانى. و بازداشتن نفس را موجب نجات، و قصاص را سبب بقاي زندگانى. وفا به نذر را موجب آمرزش كرد. و تمام پرداختن پيمانه و وزن را مانع از كم فروشى و كاهش. فرمود مىخوارگى نكنند تا تن و جان ازپليدى پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خويشتن را سزاوار لعنت نسازند. دزدى را منع كرد تا راه عفت پويند. و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص طريق يكتاپرستى جويند«پس چنانكه بايد، ترس از خدا را پيشه گيريد و جزمسلمان مميريد!» آنچه فرموده است بجا آريد و خود را از آنچه نهى كرده بازداريد كه «تنها دانايان ازخدا مىترسند»." (9) حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش ديگرى از اين خطبه به تلاشى كه پدر ارجمندش براى گسترش توحيد و اسلام متحمل شد اشاره كرده و مىفرمايد: مردم، چنانكه در آغاز سخن گفتم: "من فاطمهام و پدرم محمد صلىالله عليه وآله است «همانا پيغمبرى از ميان شما به سوى شما آمد كه رنج شما بر او دشوار بود، و به گرويدنتان اميدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار». صبح ايمان دميد. و نقاب از چهره حقيقت فرو كشيد. زبان پيشواى دين در مقال شد. و شياطين سخنورلال. "(10) آن حضرت وضعيت مردم را در پيش از بعثت چنين به تصوير مىكشد: " در آن هنگام شما مردم بر كنارمغاكى از آتش بوديد خوار. و در ديده همگان بىمقدار. لقمه هر خورنده. وشكار هر درنده. و لگدكوب هر رونده. و نوشيدنيتان آب گنديده و ناگوار. خوردنيتان پوست جانور و مردار. پست و ناچيز و ترسان از هجوم همسايه و هم جوار. تا آن كه خدا با فرستادن پيغمبر خود، شما را از خاك مذلت برداشت. و سرتان را به اوج رفعت افراشت. پس از آن همه رنجها كه ديد وسختى كه كشيد، رزمآوران ماجراجو، و سركشان درنده خو. و جهودان دين به دنيا فروش، و ترسايان ناشنواي حقيقت ، از هر سو بر وى تاختند. و با او نرد مخالفت باختند. هر گاه آتش كينه افروختند، آن را خاموش ساخت. و گاهى كه گمراهى سر برداشت، يا مشركى دهان به ژاژ انباشت، برادرش على را در كام آنان انداخت. على عليهالسلام بازنايستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت. و كار آنان با دم شمشيربساخت. او اين رنج را براى خدا مىكشيد. ودر آن خشنودى پروردگار و رضاى پيغمبر را مىديد. و مهترى اولياى حق را مىخريد. اما درآن روزها، شما در زندگانى راحت وآسوده و در بستر امن وآسايش غنوده بوديد." (11) فاطمه زهرا عليهاالسلام درادامه سخن به جفايى كه امت محمد صلىالله عليه وآله، پس از وفات ايشان با خاندانش روا داشتند اشاره كرده ومىفرمايد: " چون خداى تعالى همسايگى پيغمبران را براى رسول خويش گزيد، دورويى آشكار شد، و كالاى دين بىخريدار. هر گمراهى دعوى دار و هرگمنامى سالار. و هر ياوه گويى دركوى و برزن در پى گرمى بازار. شيطان از كمينگاه خود سر برآورد وشما را به خود دعوت كرد. و ديد چه زود سخنش را شنيدند و سبك در پى او دويديد و در دام فريبش خزيديد و به آواز او رقصيديد." (12) پىنوشت ها: 1. شهيدى، سيد جعفر، ترجمه نهجالبلاغه،صص 6 - 7. 2. همان، ص34. 3. همان، ص87. 4. همان، ص88. 5. همان. 6. همان، ص106. 7. شهيدى، سيد جعفر، زندگانى فاطمه زهرا عليهاالسلام، صص 126 - 127. 8. همان، صص127 - 128. 9. همان، صص128 - 129. 10. همان، ص130. 11. همان، صص130 - 131. 12. همان، ص131. منبع : تبیان |