به گزارش مفدا مشهد، دهم آذر ماه مصادف است با سالروز شهادت آیت الله سید حسن مدرس به این مناسبت
نگاهی اجمالی به ماجرای ترور سید حسن مدرس داریم.
بدون تردید سید حسن مدرس در میان مخالفان سیاسی رضاخان سردار سپه و پادشاه بعدی جایگاه نخست را دارد و به خاطر همین مخالفتخوانیهای صریح و بی پرده نیز بارها از سوی عوامل و مأموران رضاخان مورد تهدید، ضرب و شتم و نهایتا سوء قصد و ترور قرار گرفت.
ترور؛ سرانجام ایستادگی مدرس در برابر دیکتاتوری
شهید مدرس از جمله سیاست مداران نستوهی است که حدود هفده سال، یعنی از سال ۱۲۸۹ تا ۱۳۰۷ با تشخیص مردم، نماینده مجلس بود. او در طول این مدت، با شهامت و شجاعت بسیار، به مبارزه با استبداد رضاخانی و استعمار پرداخت و سرانجام جان خود را نیز در این راه فدا کرد.
شهید مدرس مطابق دست نوشته خود، در حدود سال ۱۲۸۷ ه ق برابر ۱۲۴۹ ه ش در سرابة کچو از توابع اردستان در خانوادهای روحانی ولادت یافت. پدرش سید اسماعیل فرزند میرعبدالباقی از طایفه میرعابدین بود که از سادات طباطبایی و اصالتا زوارهای هستند. در سال ۱۲۹۳ ه ق در سن شش سالگی به همراه جدش سید میر عبدالباقی به قمشه مهاجرت کرد. در سال ۱۳۰۳ ه ق برای تحصیل راهی اصفهان شد و درس قریب سی استاد را درک نمود.
در سال ۱۳۱۱ ه ق عازم عتبات عالیات شد و پس از تشرف به محضر میرزای شیرازی در نجف علماء و بزرگان آن زمان را درک کرد، اما عمده تحصیلاتش نزد آیات خراسانی و یزدی بود. همچنین با میرزای نائینی و شیخ فضل الله نوری و سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ عبدالکریم حائری مباحثه داشت. در حدود سال ۱۳۱۷ ه ق به اصفهان بازگشت و به تدریس پرداخت. او در سال ۱۳۲۸ ه ق از سوی مراجع عظام نجف اشرف به عنوان عضو هیأت طراز اول ناظر بر مجلس شورای ملی برگزیده شد.
در سال ۱۳۳۵ ه ق مقارن با جنگجهانی اول به همراه عده ای از دوستان و همفکرانش به کرمانشاه مهاجرت کرد و در آنجا دولت موقت در تبعید را تشکیل دادند تا در صورت رقم خوردن سرنوشت جنگ به سود متحدین، بتوانند به عنوان دولت در تبعید هم پیمان با دول محور، قدرت را به دست گیرند و تمامیت ارضی ایران را حفظ کنند. در این گزارش سعی بر آن است تا ضمن پرداختن به برخی از فعالیتهای ایشان در زمینه جمهوری خواهی رضاخان و مجلس گرایی، به مقوله تبعید و ترور او پرداخته شود.
از همین رو، سوالاتی که در اینجا مطرح میشود این است که «واکنش شهید مدرس به جمهوری مورد ادعای رضا شاه چه بود؟ مجلس در اندیشه سیاسی وی چه جایگاهی داشت؟ زمینهی تبعید و چگونگی شهادت سید حسن مدرس به چه شیوه هایی بوده است؟» جهت پاسخ به سوالات مذکور، ضمن تحلیل حیات سیاسی این سید مبارز، برخی از مستندات قابل ذکر در این باره را مورد اشاره قرار می دهیم.
جمهوریت سردار سپه
دیدگاه سیاسی شهید مدرس در خصوص نظام جمهوری، عموماً تحت الشعاع موضع سیاسی او در قبال طرح جمهوری از سوی رضاخان بررسی میشود، در حالی که مخالفت او با آن جمهوری، زمینه و عوامل دیگری داشت. شهید مدرس به دفعات نظر مثبت خود را در مورد اصل جمهوری به عنوان نظامی که از مشروطه سلطنتی هم به اسلام نزدیکتر است، عنوان ساخته بود. حسین مکی اعتقاد مدرس را در این زمینه از زبان وی چنین نقل می کند:
«من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریباً و بلکه تحقیقاً حکومت جمهوری بوده است، ولی این جمهوری که میخواهند به ما تحمیل کنند، بنا بر اراده ملت ایران نیست، بلکه انگلیسیها میخواهند به ملت ایران تحمیل نمایند و رژیم حکومتی را که صد در صد دست نشانده و تحت اراده خود باشد، در ایران برقرار سازند؛ و از همه مهمتر، به واسطه مخالفت احمدشاه با قرارداد [منظور ۱۹۱۹ م وثوق الدوله] و خواستههای انگلیسی، میخواهند از او انتقام بگیرند. اگر واقعاً نامزد و کاندیدای جمهوری فردی آزادی خواه و ملی بود، حتماً با او موافقت میکردم و از هیچ نوع کمک و مساعده به او دریغ نمینمودم[۱]».
مجلس گرایی
درخشش شهید مدرس در ۵ دوره تقنینیه (چه به عنوان مجتهد طراز اول و چه به عنوان وکیل مردم تهران) و اصرار او در توسعه و تحکیم نهاد قانونگذاری و اشاعه حقوق عمومی دلالت بر اهمیت مجلس در اندیشه سیاسی او دارد. مدرس از آن جهت مجلس را تقدیس میکند که اصالت رأی مردم در انتخاب شیوه تمشیت امور و معطوف بودن اساس ارزش حکومت به سعادت آنان را تأمین میکند. او میگوید:
«این مجلس را به منزله تمام ایران میدانم، مثل این است که سی کرور اهالی ایران در اینجا تشریف دارند[۲] ..عظمت ملت، همان عظمت مجلس شورای ملی است، هر ملتی، بزرگواری... و عظمتش بسته به عظمت و فلاح مجلس شورای ملی او است... قدرتی که مجلس دارد هیچ چیز نمیتواند مقابلش بایستند، شما تعیین صلاح بکنید مجلس بر هر چیزی قدرت دارد